تکلیف مداری و اباحی گری

مشخصات کتاب

سرشناسه: جوان، حمیدرضا، 1332 -

عنوان و نام پدیدآور: تکلیف مداری و اباحیگری/ حمیدرضا جوان. ]تهیه کننده[ مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

مشخصات نشر: قم: دفترعقل، 1388.

مشخصات ظاهری: 138 ص. _ _ (مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ 1541)

شابک: 978-600-5563-48-1

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع: حق و تکلیف

موضوع: تساهل دینی -- اسلام

موضوع: تلویزیون و دین -- ایران

موضوع: رادیو و دین -- ایران

شناسه افزوده: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره: 1388 8ت94ج/1/230 BP

رده بندی دیویی: 4834/297

شماره کتابشناسی ملی: 1931614

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

تکلیف مداری و اباحی گری

کد: 1541

نویسنده: حمیدرضا جوان

ویراستار: ابوذر هدایتی

ناشر: دفتر عقل

تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

چاپ: زلال کوثر

نوبت چاپ: اول / 1388

شمارگان: 1400

بها: 20000 ریال

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

تلفن: 2919670 _ 0251 دورنگار : 2915510

تهران: خیابان جام جم، ساختمان شهید رهبر، طبقه زیرزمین

تلفن: 22014738 نمابر: 22164997

info@irc.ir www.irc.ir

شابک: 1-48-5563-600- 978 / ISBN: 978-600-5563-48-1

ص:4

دیباچه

دیباچه

انسان موجودی اجتماعی است و با جهان پیرامون ارتباط برقرار می کند، خوبی ها و بدی ها را تشخیص می دهد و اختیار و حق انتخاب دارد. این ویژگی ها آدمی را دارای مسئولیت می خواند؛ مسئولیت نیز، چیزی جز تکلیف نیست: تکلیف در برابر خود، در برابر دیگر افراد، در برابر طبیعت و در برابر خداوند متعال.

مکلف بودن در برابر خداوند، دیگر تکالیف را نیز پدید می آورد و رعایت حق الهی، دیگر حقوق را نیز در مسیر رعایت قرار می دهد.

در برابر این اندیشه، تفکر اباحی گری و بی تکلیفی در پیشگاه آفریدگار قرار می گیرد که از گذشته های دور، میان برخی فرقه های انحرافی اسلامی شکل گرفته و در صده های اخیر نیز از فرهنگ مادی گرای، غرب به جهان اسلام نفوذ کرده است.

ص:5

در کشور ما بروز برخی ناهنجاری های اجتماعی و نیز درست تبیین نشدن اصول ارزشی اسلام، به این اندیشه باطل دامن می زند و از رهگذر آن، عده ای از جوانان، با مسئولیت های خویش در برابر خالق و مردم بیگانه می شوند.

از این رو، با توجه به رسالت رسانه در گسترش فرهنگ دینی، پژوهشگر ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا جوان، پژوهشی در این زمینه سامان داده است که می تواند، برنامه سازان را در اجرای گوشه ای از این رسالت یاری کند. ضمن سپاس گزاری و قدردانی از ایشان، امید داریم برنامه سازان، ما را از پیشنهادهای خود بهره مند سازند.

انه ولی التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما

ص:6

پیش گفتار

پیش گفتار

این پژوهش با معرفی اندیشه تکلیف مداری، مبانی و آثار مثبت گسترش آن در جامعه، مربیان و دست اندرکاران نظام اسلامی و کارشناسان رسانه ای را در تهیه سیاست ها و برنامه های مناسب برای نهادینه سازی تکلیف مداری در جامعه یاری میکند. از آنجا که شناخت تفکرهای متضاد با اندیشه تکلیف مداری و مبانی آنها و شبهههای گوناگون، به روشن شدن جنبههای مختلف موضوع کمک می کند، در این پژوهش برآنیم افزون بر شناخت تکلیف مداری، با دو اندیشه اباحی گری و تساهل و تسامح نیز که مروّج اندیشه تکلیف گریزیاند، آشنا شویم.

این پژوهش دارای چهار فصل است. در فصل نخست، تبیین و اهمیت موضوع و هدف کلی پژوهش و پاسخ های اساسی آن مشخص، و پیشینه، فرضیه و روش پژوهش بیان می شود. در فصل دوم، مفهوم تکلیف و تکلیف مداری و شرایط و فلسفه و مبانی نظری آن را بررسی میکنیم. سپس به آثار مثبت گسترش تکلیف مداری و عوامل اثرگذار در نهادینه سازی آن در جامعه می پردازیم. در فصل سوم، با مفاهیم اباحی گری و تساهل و تسامح و

ص:7

فرقه های اباحیه و مبانی نظری آن آشنا میشویم و به نقد آن میپردازیم. سپس سیر رشد اندیشه تساهل و تسامح در جهان غرب و علل تکلیف گریزی آنان را بررسی و مبانی نظری ایشان را نیز نقد میکنیم. در پایان نیز برخی شبهه ها در زمینه تکلیف مداری طرح می شود که به آنها پاسخ میدهیم. در فصل چهارم، نقش رسانه و اهمیت آن در تقویت اندیشه تکلیف مداری در جامعه بررسی می شود و به عملکرد صدا و سیما در این زمینه میپردازیم. سپس پیشنهادهایی برای رشد برنامه های صدا و سیما در جهت تقویت اندیشه تکلیف مداری، بیان و پرسشهایی برای گفتوگو با مردم و کارشناسان مطرح میشود.

ص:8

فصل اول: کلیات

1. طرح موضوع

«تکلیف مداری»، اندیشه ای است که بر اساس تکالیف الهی و آموزه های دینی، چگونگی رفتار انسان را مشخص می کند. این تکالیف و آموزه ها را پیامبران الهی و اوصیای ایشان به انسان آموخته اند. بر اساس این آموزه ها و برهان های عقلی، پیروی از فرمانهای الهی و عمل به سفارشهای دینی، انسان را خوشبخت میکند؛ چرا که رشد و کمال واقعی انسان، تنها از این راه به دست می آید. چنین انسانی در برابر خداوند یکتا، مسئول و پاسخگوی اعمال خود است. در نتیجه، برای رسیدن به رشد و سعادت، در برابر آزمون الهی قرار میگیرد. انسان تکلیف مدار همواره در پی شناخت وظایف و مسئولیت های خود است تا با عمل به آن، نه تنها خودش خوشبخت شود، بلکه به انسان های دیگر نیز در این راه کمک کند. کسب رضایت الهی و نزدیکی به خداوند یکتا، بالاترین هدف انسان تکلیف مدار است و پیوسته خواستار اجرای گسترده فرمانهای دینی در جامعه است. توحید، نبوت و معاد جزو مهمترین مبانی این اندیشه به شمار میآید.

ص:9

در برابر این اندیشه، تفکر «اباحی گری» قرار دارد که برخی فرقه های گمراه در جهان اسلام پدید آوردهاند و در میان گروهی از مسلمانان نیز نفوذ دارد. در این نگرش، خواسته های نفسانی، شکلدهنده رفتار انسان است. این نگرش، ترک واجبات و انجام کارهای ناشایست را جایز می شمارد و برای عمل به تکالیف الهی، ارزش قائل نیست یا آن را کم اهمیت می انگارد. از جمله مبانی دیگر آن، به ایمان بدون عمل میتوان اشاره کرد. بر اساس این مبنا، ایمان انسان به خداوند و پیامبر او سبب نجات خواهد شد و عمل او تأثیر چندانی ندارد. در این دیدگاه، میان مطیع و عاصی فرقی نیست و گناهکار و تارک واجبات الهی، به دلیل اعتراف به حقانیت پروردگار و پیامبر او نجات مییابد. مبنای دیگر این تفکر آن است که انسان رشدیافته از تکلیف بی نیاز است؛ زیرا تکلیف، وسیله ای برای کمال انسان و وصول به حق است و انسان واصل، نیازی به تکلیف ندارد.

در قرنهای اخیر نیز اندیشه جدیدی به نام «تولرانس»(1) در جهان غرب شکل گرفت که مقابل اندیشه تکلیف مداری قرار دارد. این تفکر در فارسی به «تساهل و تسامح» ترجمه شده است. تکثرگرایی، انسانمحوری و آزادی، جزو مهمترین مبانی این اندیشه است. در این تفکر نیز مانند اباحی گری، خواسته های انسانی چگونگی رفتار انسان را مشخص می کند. در این اندیشه، قوانین دینی و الهی باید به گونه ای تفسیر شود که با این خواسته ها سازگار بوده و انسان باید بیشترین آزادی ها و کمترین محدودیت ها را داشته باشد و احکام دینی نباید آزادی ها را محدود کند.


1- tolerance.

ص:10

2. اهمیت موضوع

از آغاز آفرینش انسان و با راهنمایی پیامبران و اوصیای الهی، اندیشه تکلیف مداری ریشه دوانده و به زندگی انسان، معنا و هدف بخشیده است. همه پیامبران الهی، از حضرت آدم(ع) تا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، همواره منادی اندیشه تکلیف مداری بوده اند. حضرت علی(ع)، جانشین پیامبر اسلام با خوابیدن در بستر پیامبر، به تکلیف خود برای حفظ اسلام عمل کرد. همچنین حضور حسین بن علی(ع) در قربانگاه بر اساس عمل به تکلیف بود. دیگر اولیای الهی نیز پیوسته انسآنها را با گفتار و کردار خود به سمت تکلیفمداری دعوت کرده و رشد و سعادت وی را در گرو ایمان و عمل به تکالیف الهی دانستهاند.

در برابر این باور، تکلیف گریزی وجود دارد. گروهی به دلیل نداشتن درک درست از آموزههای دینی یا برای رسیدن به خواسته های نفسانی کوشیدهاند انسان را موجودی رها و آزاد از تکلیف معرفی کنند. ایشان از دیرباز شبهههایی را بیان کرده و کوشیده اند افکار و آرای خود را مستدل نشان دهند و مبانی قابل قبولی بیان کنند. امروزه به دلیل رشد آگاهی عمومی، این افکار نمیتواند بر جامعه اسلامی چیره شود، ولی باید دانست زمینه های رشد این اندیشه به طور کامل از بین نرفته است. هنوز افراد بسیاری و حتی گروهی از دینداران از این افکار متأثرند و دانسته یا ندانسته، مبانی این افکار را میپذیرند.

3. پیشینه پژوهش

از صدر اسلام تاکنون، عالمان و فقیهان به تکالیف الهی توجه داشتهاند و در کتابهای فقهی و اصولیِ خود به جنبههای گوناگون این موضوع پرداخته و

ص:11

درباره راه های اثبات آن، بحث های فراوانی کردهاند. با توجه به اینکه نگاه ما در این نوشتار از منظر کلامی است، باید گفت جدا از مسئله تکالیف الهی که از دیرباز متکلمان اسلامی به آن توجه کردهاند، به موضوع تکلیف مداری به عنوان یک اندیشه، کمتر پرداخته شده است. از این رو، در آثار متکلمان اسلامی، تنها مسائلی چون حقیقت تکلیف، حُسن تکلیف، مبادی تکلیف و مانند آن دیده می شود. گاه این مسائل، جداگانه و گاهی ذیل مباحث عدل الهی و افعال خداوند آمده است. کتاب هایی چون الذخیره، تألیف مرتضی علم الهدی (درگذشته 436 ه_ .ق)، تقریب المعارف فی الکلام، تألیف شیخ تقی الدین حلبی (درگذشته 447 ه_ .ق)، کشف المراد تألیف جمال الدین علامه حلی (درگذشته 726 ه_ .ق)که شرح کتاب تجرید الاعتقاد از خواجه نصیر الدین طوسی است، نمونه هایی از این آثارند. همچنین مفسران اسلامی در آثار خود به این موضوع توجه داشتهاند. تفاسیر مجمع البیان، المنیر، کشف الاسرار، الکاشف، التبیان، المیزان و تفسیر نمونه از آن جملهاند. در کتابهای روایی اسلامی نیز به برخی علل احکام الهی اشاره شده است. برای نمونه، کتاب علل الشرایع، تألیف محمد بن علی بن بابویه قمی، شیخ صدوق (درگذشته 381 ه_.ق) بسیاری از این روایات را گردآورده است.

در مباحث کلام جدید به این موضوع بیشتر توجه شده و علامه سید محمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل آیاتی از سوره های اعراف و حجر، فایده تکلیف و لزوم آن را بررسی کرده است. کتاب تفسیر نمونه، تألیف ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ذیل آیاتی از سوره صافات، به مسئله مکلّف بودن انسان و مسئولیت او نظر داشته است. علامه مرتضی مطهری، در مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، استعداد تکلیف پذیری انسان و شرایط

ص:12

تکلیف را مطرح و در بیست گفتار، فلسفه تکالیف دشوار را بیان می کند. ایشان در کتاب های سیری در نهج البلاغه و اسلام و مقتضیات زمان به بررسی پیوند تنگاتنگ حق و تکلیف می پردازد. کتاب هایی نظیر نسبت دین و دنیا تألیف عبدالله جوادی آملی و پاسخ استاد به جوانان پرسش گر تألیف محمدتقی مصباح یزدی نیز به شبهه تقدّم حق بر تکلیف پاسخ می دهند. کتاب ریشه ها و نشانه های سکولاریسم تألیف علی ربانی گلپایگانی، مسئله انسانمحوری و آزادی غربی را که مقابل تکلیف مداری است، بررسی و نقد میکند. کتاب معرفت دینی از منظر معرفت شناسی اثر همین نویسنده و کتاب دین شناسی تألیف عبدالله جوادی آملی، تکثرگرایی را طرح و نقد می کند. علی اکبر نوایی نیز در نشریه شماره 23 اندیشه حوزه، مبانی یادشده را بررسی و نقد کرده است.

درباره فرقه های اباحیه که تکلیفگریزی را گسترش داده اند، کتاب های بسیاری تألیف شده که کتابهای دنباله جستوجو در تصوف ایران، تألیف عبدالحسین زرینکوب، فرقه های اسلامی در سرزمین شام، تألیف حسین عطوان و مرجئه، تاریخ و اندیشه، تألیف رسول جعفریان از آن جمله است. درباره برخی فرقه های اباحیه و نکوهش افکار آنان، به طور خاص روایاتی وارد شده است که آنها را در کتابهای روایی و از آن جمله در کتاب بحار الانوار تألیف محمد باقر مجلسی می توان یافت.

4. پرسشهای پژوهش

1. تکلیف مداری به چه معناست؟

2. شرایط تکلیف چیست؟

ص:13

3. حکمت و فلسفه تکلیف چیست؟

4. مبانی تکلیف مداری کدام است؟

5. چه عواملی بیشترین نقش را در نهادینهسازی تکلیف مداری دارد؟

6. آثار رشد و توسعه تکلیف مداری در فرد و جامعه چیست؟

7. گروه ها وجریان های فکری معارض با تکلیف مداری کدامند؟

8. مبانی افکار معارض با تکلیف مداری چیست؟

9. آیا انسان موجودی مجبور و در نتیجه، غیر مسئول است؟

10. حق، مقدّم است یا تکلیف؟

11. رسانه ها در تقویت تفکر تکلیف مداری در جامعه چه نقشی بر عهده دارند؟

12. عملکرد صدا و سیما در زمینه تقویت یا تضعیف تکلیف مداری در جامعه چگونه بوده است؟

13. برای ارتقای برنامه های صدا و سیما در زمینه تقویت اندیشه تکلیف مداری در جامعه، چه پیشنهادهایی می توان ارائه داد؟

5. فرضیه پژوهش

انسان، موجودی مکلّف و مسئول است و تکالیف الهی سبب رشد وی می شود و او را در دنیا و آخرت خوش بخت میکند.

6. روش پژوهش

در این پژوهش، بیشتر از روش کتاب خانه ای بهره گرفتهایم، ولی با توجه به تنوع موضوعها و فصل های گوناگون پژوهش، بر اساس موضوع هر فصل، از انواع پژوهش توصیفی، تطبیقی یا تحلیلی نیز سود جستهایم.

ص:14

فصل دوم: تکلیف مداری

اشاره

فصل دوم: تکلیف مداری

زیر فصل ها

1. مفهوم شناسی

2. شرایط تکلیف

3. فلسفه تکلیف

4. مبانی تکلیف مداری

5. آثار مثبت توسعه تکلیف مداری

6. عوامل اثرگذار در نهادینهسازی تکلیف مداری

1. مفهوم شناسی

اشاره

1. مفهوم شناسی

زیر فصل ها

الف) تکلیف

ب) تکلیف مداری

الف) تکلیف

الف) تکلیف

«تکلیف» از کلمه «کُلْفَة» گرفته شده و به معنای مشقت و دشواری است.(1) تکلیف، مصدر باب «تفعیل» و به معنای درخواست و بر دوش گذاشتن چیزی است که در آن رنج و دشواری باشد.(2) همچنین به وظیفه ای که باید انجام شود، «تکلیف» گویند و به سن رشد و بلوغ نیز سن «تکلیف» گفته می شود.(3) در حقوق، به الزامات قانونی و در فقه، به اوامر و نواهی، «تکلیف» میگویند.(4) اوامر و نواهی از اقسام احکام تکلیفیاند. احکام تکلیفی به افعال انسان تعلّق می گیرد و چگونگی رفتار او را شکل می دهد. در فقه این احکام این گونه تقسیم شده اند:

1. وجوب: حکمی شرعی است که در آن، شارع الزاماً انجام متعلّق آن را از مکلّف خواسته است.


1- نک: المنجد، اسماعیلیان، تهران، 1378، چ 23، ص 695.
2- نک: خلیل جُرّ، فرهنگ لاروس، ترجمه: سید حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، 1363، چ 1، ج 1، ص 636.
3- نک: محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، سرایش، 1380، چ 1، ص 334.
4- نک: عیسی ولایی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نی، 1380، چ 2، ص 157.

ص:15

2.حرمت: حکمی شرعی است که در آن، شارع الزاماً ترک متعلّق آن را از مکلّف خواسته است.

3. استحباب: حکمی شرعی است که در آن، انجام متعلّق آن نزد شارع، مطلوب بوده، ولی ترک آن را نیز جایز دانسته است.

4. کراهت: حکمی شرعی است که در آن، ترک متعلّق آن نزد شارع مطلوب بوده، ولی انجام آن را نیز جایز دانسته است.

5. اباحه: حکمی شرعی است که در آن، انجام و ترک متعلّق آن نزد شارع، مساوی است.(1)

در اصطلاح متکلّمان، تکلیف چنین معنا شده است:

بَعثُ مَن تَجِبُ طاعَتُه علی ما فیه مَشِقَّة ابتداءً بِشَرطِ الاِعلام.(2)

برانگیختن افراد برای انجام کاری سخت و دشوار، از سوی کسی که اطاعت از او لازم باشد، به شرطی که آن کار اعلام شود.

در این تعریف، قید «ابتدا»، تکلیف را به تکالیف الهی مختص می کند. این قید به این معنا اشاره دارد که در حقیقت، حکم و فرمان مختص خداوند است.(3) از این رو، شامل تکالیفی نمیشود که مستقل از خداوند بر عهده انسان قرار داده می شود. قید «بشرط الاعلام» که شرط تنجّز تکلیف


1- نک: امید قلی زاده، واژه شناسی اصطلاحات اصول فقه، تهران، بنیاد پژوهش های علمی -فرهنگی نور الاصفیاء، 1379، چ 1، ص 99.
2- فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، 1362، چ 2، ج 5، ص 115؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مطبعه مهر، 1398 ه_ .ق، چ 1، ص 114.
3- «إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ؛ حکم و فرمان تنها از آن خداست». (انعام: 57)

ص:16

به این معناست که تکلیف تنها در صورتی بر عهده افراد قرار می گیرد و آنها را سزاوار پاداش و کیفر می سازد که اعلام شده باشد.(1)

همچنین در تعریف تکلیف، آمده است: «ما کان مَعرَضاً لِلثَوابِ و العِقاب؛ تکلیف چیزی است که موجب پاداش و کیفر افراد می شود.»(2) در واقع، این تعریف به یکی از ویژگی های مهم تکلیف اشاره کرده است، همان گونه که تعریف کردن تکلیف به اوامر و نواهی الهی، تعریف به مهمترین مصداقهایش است. پس می توان گفت در مباحث فقهی و کلامی، مراد از تکلیف، وظیفه ای است که خداوند متعال بر عهده انسانها می گذارد و آنان بر اساس آن سزاوار پاداش و کیفر میشوند.

ب) تکلیف مداری

ب) تکلیف مداری

مدار به محور کار و چیزی گفته می شود که کار بر اساس آن جریان دارد.(3) همچنین دانستیم در حقوق، تکلیف به معنای الزام قانونی و مراد از تکلیف در مباحث فقهی و کلامی، وظیفه الهی است که خداوند بر عهده افراد گذاشته است و بر اساس آن، انسانها را پاداش و کیفر می دهد. از این رو، تکلیف مداری در حقوق به این معناست که قانون، اساس و محور کارها باشد. در این معنا، انسان تکلیف مدار کسی است که رفتارش مطابق با قانون باشد و همواره میکوشد قانون، در همه کارها رعایت و اجرا شود. از دیدگاه مباحث فقهی و کلامی، تکلیف مداری، اندیشه ای است که در آن، اساس و محور کارها، تکالیف الهی باشد. در این تفکر، انسان تکلیف مدار


1- نک: خواجه نصیرالدین محمد طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح: ابوالحسن شعرانی و جمال الدّین حلّی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1398 ه_.ق، چ 2، ص 452.
2- مجمع البحرین، ج 5، ص 115، «ماده کلف».
3- نک: فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1853.

ص:17

کسی است که تکالیف الهی و آموزه های دینی شکل دهنده رفتار اوست. در این معنا، انسان تکلیف مدار، خود را در برابر آفریدگار و تکالیف او مسئول میداند و همواره میکوشد تکالیف و وظایف الهیاش را بشناسد و با عمل به آن خوشبخت شود و به پاداش الهی دست یابد و از کیفر الهی در امان باشد. در برابر او نیز انسانی قرار دارد که به چنین مسئولیتی نظر ندارد و خود را از وظایف الهی، رها و آزاد می داند. از این رو، تکالیف الهی را انکار یا آنها را به گونه ای تفسیر و توجیه می کند که با خواسته های او سازگار باشد. پیروان اندیشه اباحی گری و تساهل و تسامح را می توان جزو این گروه دانست.

2. شرایط تکلیف

2. شرایط تکلیف

تکالیف الهی که شامل تکالیف الزامی و غیر الزامی است، شرایطی دارند که به مهمترین آنها اشاره می کنیم:(1)

الف) فعلی که به آن تکلیف می شود، باید خالی از مفسده باشد؛ زیرا به حکم عقل، قبیح است حکیم کسی را به مفسده بیندازد و چون صدور عمل قبیح از جانب خداوند متعال محال است، تکالیف الهی به عملی مفسده بار تعلق نمی گیرد. برای نمونه، اگر سفر حج یا روزه گرفتن، سلامت جسمی کسی را به خطر اندازد، خداوند یکتا، او را از حج و روزه معاف میکند یا اگر وضو گرفتن با آب، برای کسی زیانبار باشد، او را به وضو گرفتن با آب تکلیف نمی کند.


1- نک: سید اسماعیل طبرسی نوری، کفایة الموحّدین، شیراز، علمیه اسلامیه، ج 1، ص 505؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص 117؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 457.

ص:18

ب) تکلیف باید دربردارنده مصلحت باشد. به این معنا که در خود فعلی که به آن تکلیف می شود، مصلحتی وجود داشته باشد و یا در هر صورت مصلحت در امتحان مکلّف باشد؛ یعنی آن تکلیف برای سنجش میزان فرمانبرداری مکلّف باشد. در غیر این صورت، آن تکلیف، بیهوده خواهد بود و این امر از حکیم، قبیح است. وقتی شارع مقدس، برخی افعال را نهی کرده، به این معناست که در آن افعال، مفسده وجود دارد. از این رو، مصلحت در ترک آنهاست.

ج) انجام تکلیف باید خارج از توان و قدرت مکلّف نباشد؛ زیرا به حکم عقل، تکلیف به غیر مقدور و تکلیف به مالایُطاق، قبیح است. برای نمونه، نمی توان در حالی که راه های به سوی خانه خدا مسدود است، کسی را مکلّف کرد تا به حج برود.

د) باید تحقق متعلّق تکلیف، ممکن باشد؛ زیرا به حکم عقل، تکلیف به ناممکن ناپسند است. برای نمونه، نمی توان به کسی تکلیف کرد برای انجام کاری، در آن واحد، هم بایستد و هم بنشیند.

3. فلسفه تکلیف

3. فلسفه تکلیف

انسان دارای توانمندیهای بسیاری است. او می تواند پدیده های هستی را بشناسد و روابط حاکم بر آنها را درک کند و خوبی ها و بدی ها را تشخیص دهد و هر یک را برگزیند. این ویژگی ها، او را به موجودی مسئول و تکلیف پذیر تبدیل کرده است. این استعدادها انسان را در مسیر رشد قرار می دهد و او را به سعادت میرساند. همچنین انسان نیازهای فراوانی دارد که تأمین درست آنها به رشد و کمال او کمک می کند. نیاز به آذوقه، سرپناه،

ص:19

همسر، دانش، معرفت و محبت از جمله این نیازهاست. اگر توانایی ها و نیازهای انسان به خوبی شناخته و از توانایی ها استفاده نشود و در توجه به نیازها و تأمین آنها افراط یا تفریط شود، انسان از رشد و کمال باز می ایستد و چه بسا گرفتار گرداب نابودی می شود.

آفریننده جهان از توانمندیها و نیازهای انسان آگاه است و به وسیله پیامبران و اوصیای الهی، راه های رشد استعداد و چگونگی تأمین درست نیازهای مادی و معنوی انسان را به او یاد داده است. بخش زیادی از آموزه های دینی در شرایع الهی و در رأس آن، دین اسلام، به صورت احکام و تکلیفهای دینی به انسان عرضه شده است.

این تکالیف که همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی انسان را دربرمی گیرد، به همت پیامبر اسلام و امامان معصوم(ع) یا نمایندگانشان عرضه شده است. در دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نیز فقیهان با بهره مندی از متون دینی، تکالیف را در قالب احکام شرعی بیان می کنند. این احکام شامل واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات و برگرفته از قرآن و سنت است و بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنا نهاده شده است. از این رو، انسان با پذیرفتن تکالیف الهی، رشد می کند و به سوی کمال راه میپیماید.(1)

انسان در زندگی خواه ناخواه با الزامات و محدودیت های مختلفی روبه روست که قوانین تکوین و اجتماعی و برخی محدودیت های دیگر که افراد برای خود ایجاد می کنند، از جمله آنها به شمار میروند. از این رو، وجود الزامات و محدودیت ها در زندگی انسان اجتناب ناپذیر است. این


1- نک: کفایة الموحدین، ج 1، ص 504.

ص:20

الزامات باید چنان باشد که رشد و کمال را برای انسان به ارمغان بیاورد و نیازهای مادی و معنوی و فردی و اجتماعی وی به بهترین شیوه برآورده شود.

در مباحث توحید اثبات شده که ذات حق تعالی، آفریدگار یکتا و پرورش دهنده همه موجودات است. از این رو، انسان به خواست خداوند و با پرستش و نزدیک شدن به او و کسب صفات الهی میتواند به رشد و کمال دست یابد. وقتی انسان به چنین معرفتی دست یافت، تنها پروردگار را شایسته پرستش و پیروی می یابد و از فرمانها و تکلیف های الهی پیروی می کند و برای تأمین نیازهای مادی و معنوی از او یاری می طلبد و از غیر، بی نیاز می شود. پرستش خداوند یکتا، انسان را به مرتبهای از رشد میرساند که در آموزههای اسلام، علت اصلی خلقت انسان شمرده شده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه عبادتم کنند». (ذاریات: 56)

در روایتی، امام صادق(ع) به نقل از امام حسین(ع)، شناخت و معرفت پروردگار را سبب پرستش او و بی نیازی از غیر معرفی می کند:

اَیُّها الناس اِنَّ اللّه جَلَّ ذِکرُه ما خَلَقَ العِبادَ اِلّا لیَعرِفوه فاِذا عَرَفوه عَبَدوه فاِذا عَبَدوه اِستَغنوا بِعِبادَتِه عَن عِبادةِ ما سَواه... .(1)

ای مردم به درستی که خداوند عزّوجلّ بندگان را خلق نکرد مگر برای اینکه او را بشناسد. وقتی او را شناختند، می پرستند و وقتی او را پرستش کردند، از پرستش دیگران بی نیاز می شوند.

در مسیر قرب الهی و معرفت و پرستش پروردگار، انسان می تواند چنان رشد کند که به مقام خلافت و جانشینی خداوند در زمین دست یابد.


1- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه داراحیاء التراث العربی، 1403 ه_.ق، چ 3، ج 5، کتاب العدل و المعاد، باب علة خلق العباد و تکلیفهم، ص 312، ح 1.

ص:21

خداوند در آغاز آفرینش انسان، این موضوع را به فرشتگانش اعلام کرده است: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلیفَةً...؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت، من بر روی زمین جانشین قرار می دهم». (بقره: 30)

انسان در پرتو ایمان و عمل صالح که مصداق تام آن، عمل به تکالیف الهی است، به این مقام دست مییابد. خداوند در این باره می فرماید:

وَعَدَ اللّهُ ُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُ_مَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً. (نور: 55)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که به یقین، آنان را بر زمین، خلافت خواهد داد، همان گونه که خلافت روی زمین را به پیشینیان آنها بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترس آنان را به امنیّت و آرامش بدل می کند. ایشان تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت.

در حدیثی قدسی، امام باقر(ع) به نقل از خداوند می فرماید:

یا اِبْن آدَم اَنا غَنیٌّ لا اَفتَقِر اَطِعنی فی ما اَمَرتُکَ اَجعَلُکَ غَنیًّ لا تَفتَقِر یا ابنَ آدمَ اَنا حیٌّ لا اَموتُ اَطِعنی فی ما اَمَرتُک اَجعَلُکَ حَیاً لا تَموتُ یا ابنَ آدمَ اَنا اَقولُ للشَی ء کُن فَیَکون اَطِعنی فی ما اَمَرتُک اَجعَلُکَ تَقولُ للشی ء کُن فَیَکون.(1)

ای فرزند آدم، من خدایی هستم بی نیاز که نیازمند نشوم. هر آنچه به تو امر کرده ام، اطاعت کن تا تو را چنان بی نیاز کنم که هرگز نیازمند نشوی. ای


1- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه داراحیاء التراث العربی، 1403 ه_.ق، چ 3، ج 5، کتاب الذکر و الدعاء، باب علّة الابطاء فی الاجابة، ج 90، ص 376، ح 16 ؛ احمد بن فهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1407 ه_.ق، چ 1، ص 311.

ص:22

فرزند آدم، من زنده ای هستم که مرگ در من راه ندارد. آ نچه به تو امر کرده ام، اطاعت کن تا تو را چنان زنده دارم که نیستی در تو راه نداشته باشد. ای فرزند آدم، من به هر چه بگویم باش، ایجاد می شود. آنچه را به تو امر کرده ام، اطاعت کن تا تو را چنان گردانم که آنچه را بگویی باش، بشود.

بدین ترتیب، انسان می تواند با عبادت خداوند و پیروی از فرمانهای الهی به پروردگار نزدیک شود و از این راه، به بالاترین مرتبه رشد و کمال برسد و از غیر خدا بی نیاز شود. او این توانایی را دارد تا خلیفه خدا در زمین شود و آنچه اراده می کند، به خواست الهی و در جهت نیکبختی محقق شود. چنین انسانی میتواند دیگر انسان ها را به سوی خداوند هدایت کند. همانگونه که اولیا و پیامبران الهی به بالاترین مراتب رشد دست یافته اند، دیگران نیز می توانند به تناسب ایمان و اعمال صالح خود به مراتب بالایی برسند.(1) از این رو، کارکرد و فلسفه تکالیف الهی، رشد و کمال است.

4. مبانی تکلیف مداری

اشاره

4. مبانی تکلیف مداری

در بحثهای پیشین دریافتیم که مسئولیت ها و تکالیف الهی به اعمال انسان تکلیف مدار جهت می دهد. باید دانست این تفکر، اندیشه ای الهی است و باید مبانی آن را در باورهای دینی جستوجو کرد. در اسلام، برخی باورها به نام اصول دین وجود دارد که زیربنای همه آموزه های اسلام است. در واقع، این اصول، مبانی نظری تکلیف مداری هستند که با ادلّه متقن عقلی به


1- نک: علی بن الحسین موسوی بغدادی، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران، نشر اسلامی، 1411 ه_ .ق، ص 108.

ص:23

اثبات رسیده اند، ولی آنچه باید بررسی شود، پیوند میان این اصول و تکلیف مداری است که به آن میپردازیم.

الف) توحید (خدامحوری)

الف) توحید (خدامحوری)

باور به توحید که شاخص ترین اصل اعتقادی اسلام و زیربنای همه باورهای دینی اسلام است، در شکل دهی تفکر تکلیف مداری نقش اساسی دارد. توحید دارای اقسامی چون توحید ذاتی، توحید در خالقیت، توحید در عبودیت، توحید در ربوبیت و توحید صفاتی است. در تعریف توحید باید بگوییم مبدأ و مؤثر واقعی در هستی، ذات بسیط واحدی است که جامع و منشأ همه صفات کمال است. فقط اوست که خالق هستی و قابل پرستش و ستایش است. اوست که امور جهان را تدبیر میکند و موجودات را رشد می دهد و به کمال می رساند. بنابراین، انسان موحد کسی است که خداوند را اساس و محور همه امور بداند و غیر او را در اثرگذاری مستقل نداند. از این رو، انسان موحد، خود را تنها ملزم به پیروی از همه قانونها و فرمانهای الهی می بیند؛ چرا که تنها او پروردگار حقیقی است و حق اطاعت به تمام معنا، مختص به اوست.(1) پروردگار در این باره میفرماید: «...وَلَنْ تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَداً؛ و هرگز پناهگاهی جز او نمی یابی». (کهف: 27)

چنین انسانی از آنجا که خداوند یکتا را منشأ همه صفات کمال و پرورشدهنده موجودات هستی می داند، هر کمالی را از او می طلبد و همواره در پی شناخت راهنمایی های اوست تا با پیروی از آنها به مراتب


1- نک: سید محمدباقر صدر، دروس فی علم اصول، تحقیق: عبدالجواد ابراهیمی و محسن غروی، قم، دارالعلم، 1420 ه_.ق، چ 1، ج 2، ص 216.

ص:24

ویژه کمال دست یابد. خداوند یکتا در این زمینه میفرماید: «قُلْ مَن رَّبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللّه ُ؛ بگو پروردگار آسمان ها و زمین کیست؟ بگو خداوند متعال.» (رعد: 16) همچنین در جایی دیگر میفرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ؛ ما را به راه راست هدایت فرما.» (فاتحه: 6) همچنین در آیه ای دیگر میفرماید: «...یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُروا بِهِ؛ می خواهند از طاغوت پیروی کنند و او را حاکم قرار دهند، درحالی که امر شده اند از آن پیروی نکنند و به آن کفر ورزند». (نساء: 60)

انسان موحد همواره میکوشد خواست خداوند یکتا را بر خواسته های خود ترجیح دهد تا خشنودی او را به دست آورد. این ویژگی ها زمینه درونی شدن تکلیف مداری را فراهم می کند. موحد راستین جز خداوند متعال را شایسته پرستش و ستایش نمی داند و اعمالش، خالص و تنها برای رضایت اوست. از این رو، اخلاص، زمینه بهره برداری از هدایت های الهی را برای وی فراهم می سازد و با بهره گیری از آن، راه های صواب را از ناصواب تشخیص می دهد. خداوند میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛ پس شر و خیرش را به او الهام کرد. به حقیقت، رستگار شد کسی که نفس خود را از پلیدی ها پاک کرد.» (شمس: 8 و 9) هر قدر توحید انسان، قوی تر و در جان او راسخ تر شده باشد، از گمراهیها و هواهای نفسانی دور می شود و عقل و فطرتش، او را به سوی خیر و درک مسئولیت ها راهنمایی می کند؛ زیرا عقل و فطرت، امانت الهی است و از هدایت های تکوینی حق تعالی به شمار میآید که به کمک هدایت های تشریعی، انسان را به سوی حق، هدایت و او را در برابر خواست خداوند، فروتن میسازد.

امام صادق (ع) در پاسخ به چیستی عقل می فرماید: «عقل چیزی است که به وسیله آن خداوند پرستش شود و بهشت به دست آید.» پرسشگر پرسید:

ص:25

پس آنچه معاویه داشت، چه بود؟ حضرت فرمود: «آن نیرنگ و شیطنت بود. آن شبیه عقل است، ولی عقل نیست».(1)

برای انسان موحد، پیروی از پروردگار و کسب خشنودی او بسیار مهم است، هرچند این امر با دشواری همراه باشد. از این رو، هرقدر تکلیفها و مسئولیت های الهی، سخت نیز باشد، به آن مشتاق خواهد بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره میفرماید: «أَفْضَلُ الأَعْمالِ أَحْمَزُها؛ بهترین اعمال، سخت ترین آنهاست.»(2) مسئولیت دشوار، زمینه رشد بیشتری را نیز فراهم میآورد. به همین دلیل، انسان موحد، تکالیف سخت را به راحتی می پذیرد و به خوبی به آنها عمل می کند و از این بابت خشنود است. به این دلیل، موحد واقعی، شخصی تکلیف مدار است که در رویارویی با امور فردی و اجتماعی، در پی شناخت تکالیف و مسئولیت های الهی است و این تکلیفها را با شوق انجام می دهد.

ب) نبوت

ب) نبوت

پس از توحید، باور به نبوت _ نبوت عامه که شامل وصایت و امامت نیز می شود_ نقش ویژهای در تکلیف مداری دارد. نبوت یکی از اصول اعتقادی اسلام است که بر مبنای آن، خداوند یکتا از میان انسان ها، افرادی را برای رساندن پیام هایش به مردم برمیگزیند و راه رشد و کمال و سعادت را معرفی میکند.

پروردگار در این باره میفرماید:


1- محمّد یعقوب کلینی رازی، اصول کافی، ترجمه: سید جواد مرتضوی، قم، علمیه اسلامیه، ج 1، کتاب عقل و جهل، ح 3.
2- شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالأضواء، 1405 ه_.ق، ص 45.

ص:26

لَقَدْ مَنَّ اللّه ُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ. (آل عمران: 164)

خداوند بر مؤمنان منّت نهاد، هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد.

کسی که توحید را باور کرد و دانست رشد و کمال، تنها با هدایت حق تعالی امکانپذیر است، برای شناخت راه های دست یابی به هدایت الهی می کوشد و از فرمانهای الهی پیروی میکند. بخشی از این هدایت ها به صورت تکوینی، از راه عقل و فطرت به انسان عرضه می شود، ولی بخشی دیگر را که کاملکننده هدایت های نوع اول است، انبیا و اوصیای الهی به وی نشان میدهند. این نوع از هدایت را هدایت تشریعی مینامند که زندگی دنیوی انسان را بهبود می بخشد و افق های گستردهتری را به روی او می گشاید و او را با راه های رشد و سعادت حقیقی و پایدار اخروی آشنا می کند.

خداوند میفرماید: «وَمَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ؛ این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی، سرای آخرت است، اگر می دانستند.» (عنکبوت: 64) باور به نبوت، تکلیف مداری را در انسان موحد تقویت می کند؛ زیرا با فراگیری آموزه های پیامبران، تکالیف و مسئولیت های الهیاش را به خوبی باز می شناسد و از سرگردانی رها می شود. پروردگار یکتا در این باره می فرماید: «...وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدی وَرَحْمَةً وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که نشاندهنده همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است». (نحل: 89)

ص:27

انسان معتقد به حقانیت پیامبران، هم از آموزه های ایشان و اوصیای آنان بهره می گیرد، هم آنان را اسوه عملی زندگی خویش می داند و به هدفها و برنامه های آنان توجه میکند و از این راه، بسیاری از تکالیف و مسئولیت های الهی خویش را باز می شناسد. خداوند میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّه ِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ همانا رسول خدا، سرمشق نیکویی در زندگی برای شما بود». (احزاب: 21)

بنابراین، انسان موحد که همواره در پی شناخت راه های رشد و کمال و نزدیکی به خداوند یکتاست، با اعتقاد به حقانیت پیامبران، آموزه ها و سیره عملی زندگی آنان را فراروی خود قرار میدهد، تکلیفها و مسئولیت های الهی خود را می شناسد و در عمل به آنها میکوشد. اعتلای کلمه توحید، یادآوری حیات اخروی، تزکیه نفس، تعلیم و تعلم آموزههای الهی، مبارزه با ستم و فساد و اجرا کردن احکام الهی در جامعه، از جمله هدفهای پیامبران و در نتیجه، هدف انسان تکلیف مدار است. ارزش این هدفها، انسان موحد را به تکلیف مداری تشویق می کند تا برای تحقق آنها در جامعه بکوشد.

ج) معاد (حیات اخروی)

ج) معاد (حیات اخروی)

معاد که سومین اصل از اصول اعتقادی اسلام است، در تکلیف مداری انسان ها تأثیر بسیاری دارد. معاد به این معناست که مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلکه روزی همه انسان ها پس از مرگ به جهان آخرت بازمی گردند. در آن روز به حساب آنان رسیدگی می شود و نیکوکاران پاداش میگیرند و از نعمت های ابدی بهرهمند میشوند. بدکاران نیز به سزای اعمالشان میرسند و پیوسته در عذاب خواهند بود.

ص:28

پروردگار میفرماید:

اللّه ُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّه ِ حَدِیثاً. (نساء: 87)

معبودی جز خدا نیست و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز که شکی در آن نیست، جمع می کند و کیست که از خداوند راستگوتر باشد.

اصولاً باور به معاد به این معناست که در انسان، حقیقتی وجود دارد که با متلاشی شدن بدن از بین نمی رود؛ چرا که مراد از معاد این است که هر فردی که پا به دنیا می گذارد، در روز رستاخیز زنده می شود و برای همیشه در جهان آخرت به سر خواهد برد. بنابراین، انسانی که در دنیا زندگی می کند، باید با انسانی که به سرای آخرت میرود، یکی باشد تا بازگشت او معنا پیدا کند. این معنا در صورتی صدق می کند که عنصر اساسی مشترکی بین کسی که در دنیا زندگی کرده و کسی که به جهان آخرت منتقل شده است، وجود داشته باشد. این عنصر واحد که شخصیت هر فرد را شکل می دهد، همان روح آدمی است که در دنیا با بدن همراه است و در روز رستاخیز به جهان آخرت باز می گردد و در آنجا حیات ابدی خواهد داشت.(1) ازاین رو، مرگ، نیستی و نابودی نیست، بلکه با مرگ، روح انسان از بدنش جدا و به جایی دیگر منتقل می شود.

پس از مرگ، روح انسان به عالمی میرود که آن را «عالم برزخ» نامیدهاند و تا برپا شدن قیامت در آنجا می ماند. پروردگار یکتا در این باره میفرماید:


1- نک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1380، چ 3، ج 1و2و3، صص 443- 458.

ص:29

حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ. (مؤمنون: 99-100)

تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می گوید: پروردگارا، مرا باز گردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم، عمل صالح انجام دهم. چنین نیست. این سخنی است که او به زبان می گوید و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که بر انگیخته شوند.

انسان در عالم برزخ که در برخی روایات از آن به «عالم قبر» نیز تعبیر شده است، به تناسب اعمالش در دنیا، متنعّم یا معذّب خواهد بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی می فرماید: «القَبرُ امّا رَوضَةٌ مِن ریاضِ الجَنَّة اَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النَیّران؛ قبر یا باغی از باغ های بهشت است یا گودالی از گودال های آتش».(1)

نعمت یا عذابی که در عالم برزخ بر انسان مؤمن یا کافر عرضه می شود، تنها مقدمه ای برای نعمت های بی پایان اخروی یا عذاب های شدید آخرت است که پس از برپایی قیامت به شخص خواهد رسید. در آموزه های الهی، توصیفهای بسیاری از قیامت و وضعیت بهشتیان و دوزخیان شده است که در اینجا به بیان چند آیه قرآن بسنده می کنیم:

وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِها الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیَها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ. (ابراهیم: 23)

و کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغ های بهشت وارد می کنند، باغ هایی که نهرها از زیر درختانش جاری است. به اذن پروردگارشان در آن جاودانه می مانند و تحیت آنان در آن سلام است.

وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ. (زخرف: 71)


1- بحارالانوار، ج 6، کتاب العدل و المعاد، باب 8، احوال برزخ، ص 275.

ص:30

و در آن (بهشت) آنچه دل ها می خواهد و چشم ها از آن لذت می برد، موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماند.

بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ. (بقره: 81)

آری، کسانی که مرتکب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.

بدین ترتیب، وقتی انسان باور کند مرگ، نیستی و نابودی نیست و پس از آنکه پا به عرصه وجود گذاشت، تا ابد از حیات برخوردار خواهد بود و بداند چگونگی حیات پس از مرگش، به رفتارش در دنیا بستگی دارد، حساب دیگری برای زندگی دنیایش میگشاید. او دیگر نمی تواند به راحتی، حیات اخروی را نادیده بگیرد و به هر آنچه خواست، دست بزند. چنین انسانی، خود را در برابر خداوند و رفتار خویش پاسخگو و مسئول می داند. آفریدگار یکتا در این باره میفرماید: «...إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً؛ گوش و چشم و دل، همگی مسئول هستند». (اسراء: 36)

وعده پاداش های اخروی، او را به انجام اعمال صالح تشویق می کند و دشواری پیروی از فرمانها و تکلیفهای الهی را از بین میبرد یا از آن می کاهد. از سویی، وعید عذاب الهی، او را از هوس بازی و زورمداری باز می دارد و در برابر خواست و قانون های الهی، فروتن می کند. اگر کسی واقعاً معاد را باور داشته باشد، دیگر نمی تواند فرمانهای الهی را نادیده بگیرد و هر کاری خواست، انجام دهد.

بنابراین، انسان معتقد به معاد همیشه می کوشد تا با عمل به تکالیف و فرمانهای الهی، رضایت خداوند را به دست آورد و به پاداش اخروی برسد

ص:31

و از عذاب آخرت در امان بماند. این امر، روحیه تکلیف مداری را در او تقویت می کند و بر درونی شدن آن اثر میگذارد.

5. آثار مثبت توسعه تکلیف مداری

اشاره

5. آثار مثبت توسعه تکلیف مداری

زیر فصل ها

الف) افزایش امید به زندگی

ب) رشد معنوی و معنادار شدن زندگی

ج) افزایش قدرت تحمّل سختی ها

د) افزایش ثبات اجتماعی

ه_) پیوند یافتن با معاد

و) حرکت در مسیر اعتدال و خوشبختی

الف) افزایش امید به زندگی

الف) افزایش امید به زندگی

امیدواری، رمز شادکامی و خوشبختی است. اگر زمینه های موفقیت فراهم باشد، ولی انسان به آینده، خوش بین و امیدوار نباشد، از این زمینه ها نمیتواند بهره ببرد و به خوشبختی دست یابد. همچنین اگر زمینه های موفقیت مهیّا نباشد، ولی انسان به آینده امیدوار باشد، میتواند خوشبخت شود؛ زیرا خوش بختی به نگرش مثبت انسان به زندگی بستگی دارد.

انسان تکلیف مدار، با توجه به اعتقادش به مبدأ و معاد، آفرینش را بیهوده نمیداند و از زندگی، تصویری روشن در ذهن دارد. او می داند اگر در مسیر الهی گام بردارد و از آموزه های دینی پیروی کند، افزون بر اینکه در آخرت حیاتی سعادت آمیز خواهد داشت، در دنیا نیز پروردگار یکتا به او توجه خواهد کرد و به خوشبختی دست خواهد یافت. خداوند در قرآن میفرماید:

مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ. (نحل: 97)

هرکه کار شایسته انجام دهد، مرد یا زن مؤمن، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی خواهیم داد که انجام می دادند.

در کتاب تفسیر نمونه ذیل این آیه شریفه آمده است:

نتیجه این عمل صالح [و] مولود ایمان در این جهان، حیات طیبه است، یعنی

ص:32

تحقق جامعه ای قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی و تعاون.(1)

این نگرش، زندگی را هدفمند می کند و انسان تکلیف مدار و پارسا را نسبت به پیآمدهای خوب آن امیدوار می سازد. چنین انسانی به تحقق وعده های الهی امیدوار است. خداوند میفرماید: «وَعَدَ اللّه ُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الْصَّالِحَاتِ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ؛ خداوند به آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است». (مائده: 9)

پروردگار یکتا در جایی دیگر می فرماید:

وَعَدَ اللّه ُُُُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُ_مَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً . (نور: 55)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد به یقین، آنان را خلافت بر زمین خواهد داد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان، پسندیده است، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترس آنان را به امنیت و آرامش بدل می کند.

بدین ترتیب، انسانی که به خداوند و جهان آخرت، باور و به تحقق وعده های الهی ایمان دارد و به تکلیف عمل می کند، هرگز ناامید نمی شود. او همواره خوش بین و به آینده امیدوار است، هر چند گرفتاریهای فراوانی داشته و رهایی از آنها سخت باشد.

اگر این نگرش، به باوری عمومی بدل شود، آثار آن چند برابر می شود؛ زیرا تکلیف مداران به کمک یکدیگر می توانند بازدارندهها را برطرف کنند و


1- ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1378، چ 21، ج 11، ص 389.

ص:33

برای خود و جامعهشان آینده ای بهتر پدید آورند و با اطمینان به سوی کمال و خوشبختی پیش بروند.

ب) رشد معنوی و معنادار شدن زندگی

ب) رشد معنوی و معنادار شدن زندگی

نزدیکی به پروردگار و به دست آوردن خشنودی او سبب رشد انسان می شود و به زندگی او معنا میبخشد. پیوند با مبدأ هستی و نزدیک شدن به آن، ریشه همه پاکی هاست و سبب شکوفایی معنویت میشود؛ زیرا خداوند، سرچشمه هر کمال است. از این رو، انسان هر اندازه به خداوند نزدیک شود، حقایق هستی را بهتر درک می کند و به صفتهای الهی آراسته می شود. این پیوند، به زندگی انسان معنا می دهد و آن را بانشاط می سازد. چنین انسانی زندگی را بیهوده نمی انگارد و آن را وسیله ای برای نزدیکی به خدا و رشد و کمال می داند.

تکالیف الهی، وسیله ای برای پیوند و نزدیکی به خداوند یکتاست. بخشی از این تکالیف، تکالیف عبادی است که مستقیم برای همین منظور است. نماز، روزه، خمس و حج از این جمله به شمار می آیند. شرط درستی این تکالیف، قصد قربت و نیت نزدیکی به خداوند است. به این معنا که انسان باید آنها را تنها برای رضایت خدا و نزدیکی به او انجام دهد. عمل به این تکالیف سبب می شود انسان با خداوند پیوسته پیوند داشته باشد و این گونه به او نزدیک شود. از این رو، عبادت آگاهانه سبب رشد معنوی خواهد شد. به همین دلیل، همواره زندگی پرهیزکاران واقعی، سرشار از شادابی و همراه با معنویت است. دیگر تکالیف الهی نیز که تکالیف غیر عبادیاند، می تواند انسان را به خدا نزدیک کند. از این رو، بهتر است این تکالیف را نیز به قصد قربت و چون خدا دوست دارد، انجام دهد. کسب و کار،

ص:34

ازدواج، مهرورزی به همسر و فرزند، اگر با در نظر داشتن رضایت الهی باشد، انسان را به خدا نزدیک میکند. از این رو، همه تکالیف الهی _ عبادی یا غیر عبادی _ می توانند سبب نزدیکی انسان به خدا شوند و از این راه، معنویت رشد یابد. این در حالی است که تکالیف و قوانین انسانی، چنین توانایی ندارد.

انسان تکلیف مدار، هدفی روشن دارد و آینده ای مطمئن فراروی خویش می بیند. او خوب می داند با شناخت درست تکالیف الهی و عمل به آنها رشد می کند و به خداوند نزدیک می شود. این شناخت، به زندگی اش جهت می دهد و هیچ گاه به پوچی مبتلا نمی شود و به ندرت گرفتار سرگردانی می شود. نزدیکی به خداوند و به دست آوردن رضایت الهی، اصلی ترین هدف انسان پرهیزکار است. راه نزدیکی به خداوند را نیز پیامبران الهی و امامان معصوم(ع) به انسان نشان داده اند. در آموزههای اسلام، همه اعمال، از نظر محبوبیت یا مبغوضیت، حکم روشنی دارد. از این رو، اعمال انسان، وسیله ای برای رشد و نزدیکی انسان به پروردگار است. از سویی، عمل به تکالیف الهی، به ویژه اگر با انجام تکالیف غیر الزامی همراه باشد،(1) سبب رشد فضیلتهای اخلاقی و معنویت میشود و به زندگی انسان پرهیزکار و تکلیف مدار، معنا می بخشد و او را در مسیر الهی قرار میدهد. آموزههای اسلامی، انسان تکلیف مدار را به سوی رشد فضیلت های اخلاقی، کردار نیک و به دست آوردن کمال راهنمایی می کند و او را از بیهودگی و ایستایی باز می دارد.

در اسلام، حتی به لبخندی ساده توجه شده است. امام باقر (ع) در روایتی می فرماید:


1- انجام مستحبات و ترک مکروهات.

ص:35

تَبَسُّمُ المؤمنِ فی وَجهِ اَخیهِ حَسَنَةٌ و صَرْفُه القَذی عَنه حَسَنَةٌ و ما عُبِدَ اللّهُ بِمثلِ اِدخالِ السُرورِ علی المُؤمنِ.(1)

لبخند پارسا در صورت برادر مؤمنش، حسنه به شمار میآید و رفع گرفتاری از او نیز حسنه است و خداوند به هیچ چیز مانند خشنود کردن مؤمن عبادت نشده است.

پیامبر اسلام دلیل برانگیخته شدن خود را این گونه بیان می کند: «انّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ؛ من برای این مبعوث شده ام تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم.» (2) اینها نمونه هایی از آموزههای بی شمار اسلام است که انسان را به سوی کردار نیک و دستیابی به فضیلتها فرا می خواند. این آموزهها، انسان تکلیف مدار را به تلاش وا میدارد و به زندگی او معنا و هدف می بخشد. انسان وقتی دچار سرگردانی و پوچی می شود که هدف و مسیری روشن نداشته باشد. در این صورت، از بیهودگی، خسته و گرفتار پوچی میشود، ولی انسان تکلیف مدار، هدفش مقدس و راه رسیدن به آن برایش مشخص است. از این رو، با همت و تلاش و یاری پروردگار میتواند به فضایل و کمالات دست یابد و به مقام قرب و لقای الهی رسد. او هر اندازه در این مسیر بکوشد، میتواند به هدف نزدیک شود و به دلیل عظمت هدف، راه درازی را باید بپیماید. از این رو، دچار زندگی تکراری و بیهوده نمی شود و همواره به سوی رشد گام برمی دارد. وی از این راه، بهرهای می برد که با هیچ بهرهای قابل مقایسه نیست.

ج) افزایش قدرت تحمّل سختی ها

ج) افزایش قدرت تحمّل سختی ها

در بحثهای پیشین دریافتیم انسان تکلیف مدار همواره در پی شناخت


1- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1411 ه_ .ق، ج 12، کتاب الحج، ح 15822.
2- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1411 ه_ .ق، ج 16، کتاب تاریخ نبیّنا صلی الله علیه و آله، باب 9 (مکارم اخلاقه و ...)، ص 210.

ص:36

مسئولیت ها و تکلیفهای الهی خود است. او تنها راه رهایی از دشواری ها را پیروی از دستورها و آموزههای انبیا و اولیای الهی می داند. بر اساس این آموزهها، رعایت تقوای الهی سبب رهایی از تنگناها و گرفتاری ها می شود. «...وَمَن یَتَّقِ اللّه َ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً؛ و هرکس تقوای الهی پیشه کند، راه نجاتی برای او فراهم می کند». (طلاق: 2)

انسان تکلیف مدار همواره کوشاست و برای رسیدن به هدفهایش می کوشد و هرگز خسته نمیشود: «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسْان ِإِلاَّ مَا سَعَی؛ برای انسان بهره ای جز کوشش او نیست.» (نجم: 39) او خداوند را حامی پرهیزکاران و یاور کسانی می داند که دین الهی را یاری می کنند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللّه َ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را یاری کنید، او نیز شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد.» (محمّد: 7) از این رو، شخص تکلیف مدار با عمل به تکلیفهای الهی دین خدا را یاری می کند و از رویارویی با دشواریها نمیهراسد؛ می داند خداوند نیز او را یاری می کند و سرانجام، نیکی و پیروزی از آنِ دینداران خواهد بود: «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ؛ بردبار و پایدار باش که عاقبت از آنِ پرهیزکاران است».(هود : 49)

علی بن ابی طالب (ع) در این باره می فرماید: «لا یَعدِمُ الصَّبورُ الظّفَرَ وَ اِن طالَ به الزَّمان؛ پیروزی از انسان شکیبا جدا نمی شود، هر چند روزگار بر او طولانی شود».(1)

انسان تکلیف مدار، پایداری و بردباری در برابر دشواری ها را تکلیف الهی و وظیفه خود می داند. این ویژگی در افزایش توان او بسیار اثرگذار است: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ پس همان گونه


1- سید ابوالحسن محمّد رضی، نهج البلاغه، ترجمه و شرح: سید علی نقی فیض الاسلام، تهران، 1351، چ 2، حکمت 145، ص 1163.

ص:37

که فرمان یافته ای، پایداری کن و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده اند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خداوند می بیند آنچه را انجام می دهید». (هود: 112)

در سیره پیامبران الهی، نمونه های فراوانی از اینگونه پایداریها را می توان دید. پیامبر اسلام زمانی که کافران بر ضد ایشان برخاستند، با ایمان و عمل به دستورهای الهی توانست پرچم اسلام را در حجاز و دیگر سرزمینهای پهناور برافرازد و زمینه گسترش اسلام را در بخش های گستردهای از جهان فراهم آورد.

کسی که زندگی پیامبران الهی را الگوی خود قرار داده است، پایداری در راه هدف را تکلیفی الهی می داند و در برابر دشواریها میایستد. او این گونه میتواند پیروز شود و شکلگیری وعده های الهی را ببیند. بدین ترتیب، وی از شکست، سرخورده و ناامید نمی شود و در همه شرایط، به سوی هدفهای الهی گام برمیدارد. رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این مورد می گوید: «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه.»(1) بنابراین، به هر اندازه به آموزه های الهی توجه شود، تکلیف مداری گسترش مییابد و افراد در رویارویی با سختی ها نیرومند میشوند.

گفتنی است با افزایش امید به زندگی، توان رویارویی با سختی ها نیز افزایش می یابد. انسانی که در دریایی خروشان گرفتار شده، تا زمانی که امیدوار است، میتواند مقاومت کند. در صورتی که ناامید شود، دیگر نمی تواند در برابر دشواریها بایستد. از این رو، دیگر برای رهایی نمیکوشد و خود را به دست نیستی و نابودی می سپارد.


1- سید روح اللّه موسوی خمینی، منشور روحانیت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله، 1385، چ 10، ص 20.

ص:38

د) افزایش ثبات اجتماعی

د) افزایش ثبات اجتماعی

عاملهای بسیاری در استواری و پایداری نظام های اجتماعی اثرگذار است. در اینجا به مهم ترین عوامل اشاره می کنیم و پیوند گسترش تکلیف مداری با آنها را بیان میکنیم.

یکی از عوامل اصلی استواری و ثبات نظام های اجتماعی، رعایت هنجارهای اجتماعی است. هنجارهای اجتماعی، شیوه های رفتاری معیّنی است که بر اساس ارزش های اجتماعی حاکم بر جامعه شکل می گیرد. رعایت این هنجارها سبب برقراری نظم اجتماعی می شود. گرایش افراد به ارزشهای اجتماعی، عامل اصلی رعایت هنجارهاست. البته عوامل بیرونی چون تنبیه ها و تشویق های اجتماعی نیز اثر دارد.

یکی از اثرگذارترین عوامل ثبات در نظام های اجتماعی جامعههای گوناگون، درونی کردن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی است. به همین دلیل، یکی از هدفهای بنیادین نظام های اجتماعی، درآمیختن معیارهای فردی با ارزش های گروهی است، بهگونهای که افراد ارزش های گروهی را تحمیلی ندانند و ارزش و معیارهایی شخصی بدانند و آن را بپذیرند. برای تحقق آن، جامعهشناسان از فرآیندی به نام «جامعه پذیری» یاد می کنند. با توجه به نگرش جامعه پذیری، انسان ها شیوه های زیستن را می آموزند و به سخنی دیگر، ارزش ها و هنجارهای جاری در اجتماعشان را بهگونهای ساده فرا می گیرند و آن را می پذیرند.

هرگاه جامعه پذیری، نارسا انجام شود یا اختیاری نباشد، از فرآیند کنترل اجتماعی برای جابهجایی، تحمیل و اجرای هنجارها و قانونهای اجتماعی استفاده می شود. بنابراین، یکی از اصلی ترین عوامل برای رعایت هنجارها،

ص:39

گسترش جامعه پذیری و درونی کردن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی است.(1)

پس از آشنایی با یکی از عاملهای اصلی اثرگذار بر ثبات نظام های اجتماعی، باید دید چه پیوندی میان گسترش تکلیف مداری با این عامل وجود دارد و نقش آن در برقراری پایداری جامعه چیست؟ برای روشن شدن موضوع، نخست باید به امتیازهای انسان تکلیف مدار، نسبت به دیگر افراد توجه کرد تا میزان اثرگذاری تکلیف مداری در جامعه پذیرکردن افراد جامعه مشخص شود.

در بحثهای پیشین دانستیم انسان تکلیف مدار کسی است که محور کردارش، آموزه های دینی و تکلیفهای الهی است. او همواره در پی شناخت مسئولیت ها و تکلیفهای الهی خود است تا با عمل به آنها رضایت و پاداش الهی را به دست آورد و از کیفر در امان باشد. به این دلیل، انسان تکلیف مدار به تحقق هدفها و ارزش های الهی گرایش دارد و برای انجام آنها میکوشد. ازاین رو، در جامعههایی که آموزه های دینی، فرهنگ جامعه را می سازد و ارزش های جامعه با ارزش های الهی هم سوست، انسان تکلیف مدار به تحقق ارزش ها و رعایت هنجارهای اجتماعی نظر دارد. او هنجارهای اجتماعی را تنها به دلیل بهبود وضعیت اجتماعی نمیپذیرد، بلکه تکلیفی الهی میداند و برای رضایت خداوند رعایت می کند. از آنجا که وی خداوند را همواره ناظر رفتارش می داند، هنگامی که ناظران قانون حضور ندارند، به نیکی، هنجارها و قانونهای اجتماعی را رعایت می کند. او برای رعایت هنجارها انگیزه


1- نک: عبدالله جوان، نظم اجتماعی در اسلام، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1383، چ 1، صص 20 _ 29.

ص:40

فراوانی دارد و در همه شرایط حتی در مواردی که قانون علیه او باشد، به قانون احترام می گذارد.

برای نمونه، به ماجرای اجرای حدّ الهی بر یکی از هواداران امیر مؤمنان، حضرت علی بن ابی طالب(ع) اشاره میکنیم. شخصی که چیزی ربوده بود، خدمت حضرت رسید و به دزدی خود اعتراف کرد و از حضرت خواست او را مجازات کند تا پاک شود. پس از چند بار اعتراف، حضرت او را مجازات کرد، ولی پس از این ماجرا، او حضرت را ستود و گفت: اگر همه اعضای بدنم را جدا میکردی، باز از قلب من خارج نمی شدی.(1) این شیوه نشاندهنده امتیازهای انسان تکلیف مدار است که سبب می شود ارزش ها و هنجارهای جامعه دینی در وجود او درونی و جامعه پذیر شود.

در این میان، از تأثیر عامل محتوای فرهنگی بر رعایت هنجارهای اجتماعی نباید غافل بود؛ زیرا ارزش ها و هنجارها، عنصرهای اصلی فرهنگ است و پویایی فرهنگی، تأثیر فراوانی بر رعایت هنجارهای اجتماعی دارد.(2) به هر اندازه که فرهنگ جامعه در برآوردن نیازهای واقعی انسان ها توانا باشد و بهتر بتواند استعدادها را شکوفا کند، گرایش افراد برای اجرای ارزش ها و رعایت هنجارها نیز افزایش می یابد. در این صورت، افراد ارزش های جامعه و تحقق آن را سبب رشد و تأمین نیازهای اصیل مادی و معنوی خویش می دانند.

میزان اثرگذاری این عامل را در میان جوامعی می توان دید که با وجود فعال بودن عامل جامعه پذیری و نظارت اجتماعی، به دلیل یکسان نبودن


1- بحار الانوار، ج 41، ص 202.
2- نک: نظم اجتماعی در اسلام، صص 30 و 31.

ص:41

ارزش های جامعه با نیازهای واقعی انسان ها دوام نیاوردند و نظام هایشان از هم فروپاشید. نظام های کمونیستی، نمونه این جوامع است که به دلیل نادیده گرفتن نیازهای واقعی مادی و معنوی انسان و مخالفت با توانمندی ها و استعدادهای طبیعی افراد، فروپاشیدند. این در حالی است که اسلام توانست با وجود دشواریها و دشمنی های فراوان، به دلیل داشتن فرهنگ غنی، پایدار بماند، به گونه ای که پس از گذشت قرن ها هنوز پابرجاست و به حیات خود ادامه می دهد. البته هرگاه نظام اسلامی، از فرهنگ پویای خویش فاصله گرفته، آسیب دیده و تضعیف شده است و هر زمان به فرهنگ اصیل خویش بازگشته، به استواری بی نظیری دست یافته است که نمونه آن را در ماجرای شکلگیری انقلاب اسلامی ایران می توان دید.

بنابراین، دو عامل جامعه پذیری و محتوای فرهنگی، بر ثبات و پایداری نظام های اجتماعی اثر فراوانی دارد. در جامعههای دینی، گسترش تکلیف مداری و رشد آموزههای پویای اسلام سبب تحقق جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها و رعایت هنجارها و ثبات اجتماعی می شود.

ه_) پیوند یافتن با معاد

ه_) پیوند یافتن با معاد

بر اساس اصول اعتقادی دینهای الهی، انسان پس از مرگ وارد جهان آخرت می گردد و از حیاتی ابدی برخوردار میشود. نیکوکاران پاداش می گیرند و بدکاران به سزای اعمالشان می رسند. از این رو، انسان باید برای ورود به جهان آخرت آماده باشد، همان گونه که جنین برای تولد و زندگی سالم باید در رحم مادر خوب رشد کند و از هر گونه کاستیای به دور باشد. با این تفاوت که انسان بر خلاف جنین، در سرنوشت خود نقشی تعیین کننده دارد و آخرتش را رقم می زند.

ص:42

نظام حاکم بر جهان آخرت چیست؟ راه های آمادگی برای ورود به آن جهان کدام است؟ اینها پرسشهایی است که تنها خداوند یکتا میتواند به آن پاسخ دهد؛ زیرا بر جهان آخرت اشراف کامل دارد و به خوبی آن را می شناسد. تنها اوست که می تواند برنامه زندگی انسان را به گونه ای عرضه کند که همه نیازهای اخروی او برآورده شود و در آن جهان، حیاتی سعادت آمیز داشته باشد. این برنامه ها را پیامبران الهی، به شکل تکلیفهای دینی به بشر عرضه کردهاند. انسان بدون راهنماییهای الهی نمی تواند چنین برنامه هایی تهیه کند؛ زیرا با ویژگیهای آن جهان ناآشناست و در این زمینه تجربهای ندارد.

در آموزههای اسلامی، زندگی دنیا و آخرت پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند و حیات اخروی انسان، نتیجه زندگی او در دنیاست. در این باره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ».(1) بر اساس آموزه های اسلام، انسان برای اینکه بتواند به کمال و نیکبختی اخروی دست یابد، باید در دنیا پرهیزکار باشد و به دستورها و تکلیف های دینی عمل کند:

وَمَن یُطِعِ اللّه َ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللّه َ وَیَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ. (نور: 52)

هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند و از خدا بترسد و از مخالفت با فرمآنهایش بپرهیزد، چنین کسانی همان سعادت مندان هستند.

بنابراین، عمل به تکالیف دینی همراه با تقوای الهی سبب رشد انسان می شود و او را برای ورود به جهان آخرت و دست یابی به سعادت اخروی آماده می کند.

و) حرکت در مسیر اعتدال و خوشبختی

و) حرکت در مسیر اعتدال و خوشبختی

در اسلام، میانهروی، پایه همه تکالیف دینی است: «وَکَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً


1- ابن ابیجمهور احسائی، عَوالی الئالی، قم، انتشارات سیدالشهدا(ع)، 1405 ه_.ق، ج 1، ص267، ح 66.

ص:43

لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ؛ شما را امت میانه ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید». (بقره: 143)

در کتاب تفسیر نمونه، درباره معنای «امت وسط» چنین آمده است:

امتی که از هر نظر در حد اعتدال باشد، نه کندرو و نه تندرو، نه در حد افراط و نه تفریط... معتدل از نظر عقیده، از نظر ارزش های معنوی و مادی، از نظر روابط اجتماعی و... .(1)

از این رو، اسلام برای همه جنبههای زندگی انسان، برنامه ای جامع عرضه می کند. این برنامه ها، جدا از تأمین نیازهای معنوی و آخرتی، قادرند نیازهای مادی انسان را نیز برآورده سازند. در اسلام، انسان برخلاف مکتبهای مادی، تنها موجودی مادی نیست تا به تأمین خواسته های مادی خود بیندیشد و در نتیجه، از معنویت و رستگاری دور شود و برای تأمین خواستههایش دچار فساد و تباهی گردد. یا مانند برخی مکتبهای انحرافی، دنیا را ترک کند و نیازهای واقعی و مشروع انسان را نادیده بگیرد و بر بسیاری از توانایی هایش سرپوش گذارد. از این رو، اگر به درستی به همه تکالیف اسلام عمل شود، نه تنها انسان به رشد و کمال و سعادت اخروی دست می یابد، بلکه نیازهای واقعی اش نیز برآورده و توانمندیهایش، شکوفا و از زندگی خوب و معتدل، همراه با نشاط و خوشبختی برخوردار می شود. نمونه های این اعتدال را در بسیاری از احکام و تعالیم اسلام میتوان دید. در روایتی، امام سجاد(ع) می فرماید:

لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لآخِرَتِهِ و لا آخِرَتَه لِدُنیاه.(2)

از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرتش ترک یا آخرتش را به خاطر دنیایش رها کند.


1- تفسیر نمونه، ج 1، صص 483 و 487.
2- وسائل الشیعه، کتاب التجاره، ح 22025.

ص:44

پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) مردم را به پیوند زناشویی، داشتن کسب و کار، سرپناه، مرکب، لباس مناسب و دیگر نعمتهای الهی تشویق می کردند و به آنها می آموختند چگونه از نعمت ها در راه به دست آوردن خشنودی الهی و تأمین آخرت بهره گیرند و با ایمان و عمل پسندیده، نیازهای پایدار اخروی خود را مهیا کنند و به رشد و کمال برسند و از زندگی خوبی در دنیا برخوردار باشند. در روایتی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، داشتن خانه بزرگ، همسایه شایسته و مرکب راحت را سبب خوش بختی مسلمانان می داند و می فرماید: «مِن سَعادَةِ المُسلِمِ سَعَةُ المَسکَنِ و الجارُ الصّالِحِ و المَرکَبُ الهَنِئُ؛ مسکن گشاده، همسایه نیکو رفتار و مرکب راهوار مایه خوش بختی مسلمان است».(1)

در حدیثی، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع)، مردم را به پیوند زناشویی تشویق میکند و آن را سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برمی شمارد:

تَزَوَّجوا فَاِنَّ التَزویجَ سُنَّةُ َرسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فَاِنَّه کان یَقول: مَن کان یُحِبُّ اَن یَتَّبِعَ سُنَّتی فاِنَّ مِن سنَّتی التَزویجَ وَ اطلُبُوا الوَلَدَ فَاِنّی مُکاثِرٌ بکم الاُمَمَ غَداً.(2)

ازدواج کنید. ازدواج، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. ایشان می فرمود: هر کس بخواهد از سنت من پیروی کند، یکی از آنها ازدواج است. بچه دار شوید تا من به زیادی افراد شما به دیگر امتها افتخار کنم.

مردی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: ما در طلب دنیا هستیم و دوست داریم آن را به دست آوریم. حضرت از او پرسید: «دوست داری با آن چه کنی؟» عرض کرد: آن را برای خود و خانواده و نزدیکانم صرف کنم و به


1- وسائل الشیعه، کتاب الصّلاة، ح 6599.
2- وسائل الشیعه، کتاب النکاح، ح 24903.

ص:45

نیازمند کمک کنم و به حج و عمره بروم. حضرت به او می فرمود: «این طلب کردن دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است».(1)

بدین ترتیب، آموزه های اسلام و احکام و تکالیف آن به گونه ای است که استعدادهای انسان در دنیا رشد می کند و نیازهای واقعیاش برآورده و زمینه های برآوردن نیازهای پایدار اخرویاش فراهم میشود که همه اینها خوشبختی به شمار می آید.

6. عوامل اثرگذار در نهادینهسازی تکلیف مداری

اشاره

6. عوامل اثرگذار در نهادینهسازی تکلیف مداری

زیر فصل ها

الف) تقویت باورها

ب) توسعه آموزههای اسلام و تبیین حکمت آنها

ج) تربیت تکلیف پذیری از اوان کودکی

د) وجود نهادهای کارآمد و مسئول

الف) تقویت باورها

الف) تقویت باورها

یک اندیشه در صورتی در وجود فرد درونی و در جامعه نهادینه می شود که آدمی به درستی آن اندیشه پی ببرد. باور به یک اندیشه، آن را در وجود انسان درونی می کند و به کردار و رفتار او جهت می دهد. حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: «مَن عَلِمَ عَمِلَ؛ هر کس بداند، عمل می کند.»(2) از این رو، همه مصلحان از این روش برای نهادینهسازی تفکر بهره برده و با اثبات حقانیت اندیشه خود، آن را در جامعه مطرح کردهاند. حتی کسانی که اندیشهای نادرست را توانستند در جامعه مطرح کنند، بدون ایجاد باوری دروغین و بیان درستی آن اندیشه نتوانستند به پیروزی دست یابند. نمونه های بی شماری از این دو نوع جنبش را در حرکت پیامبران و مصلحان الهی و سردمداران اندیشه های باطل چون کمونیسم می توان یافت. بنابراین، نخستین و اثرگذارترین گام برای نهادینهسازی اندیشه تکلیف مداری،


1- وسائل الشیعه، کتاب التجاره، ح 21910.
2- عبد الواحد بن محمّد تمیمی آمُدی، غررالحکم، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1366، چ 1، ص 152، ح 2825.

ص:46

پدیداری باور به حقانیت آن اندیشه و تقویت آن در وجود فرد و جامعه است. از این رو، باید مبانی آن اندیشه، درست شناخته شود و حقانیتش به اثبات رسد.

در فصل پیشین دانستیم اصول اعتقادی در اسلام، مبانی اصلی اندیشه تکلیف مداری را شکل می دهد. از این رو، به هر اندازه این مبانی، درست شناخته شود و همگان باور کنند، تکلیف مداری نیز بهتر نهادینه می شود. در دین مبین اسلام، باور به این اصول،(1) شرط ایمان و اساس پذیرش کردار اشخاص است.

خرد و قلب، دو امانت الهی است که انسان می تواند به یاری آنها حقایق هستی و اصول اعتقادی دین را بشناسد و آنها را باور کند. آیههای بسیاری چون « لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ شاید اندیشه کنید»(2)، «طُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَیَفْقَهُونَ؛ بر دل هایشان مهر نهاده شده، از این رو چیزی نمی فهمند.» (توبه:87) و مانند آن، بارها در قرآن کریم آمده است که بر بهره گیری از این دو بخشش الهی، تأکید و آنها را راه شناخت به حقایق هستی معرفی می کند. از این رو، به هر اندازه توان خردورزی در افراد تقویت شود و با دوری از آلودگی ها فطرت آنان دست نخورده بماند، بهتر می توانند اصول اعتقادی دین را بشناسند و آنها را باور کنند.

این نکته، باید از دوره کودکی و متناسب با سن و توان فکری افراد آموزش داده شود. از آنجا که توان فکری افراد، آرام آرام رشد می کند و در دورههای بعد، به کمال می رسد، باید در مورد کودکان، بیشتر از توان مندی های فطری آنان برای رشد باورهای اعتقادی بهره برد. برای نمونه،


1- اصول دین در مذهب تشیّع که به نام اصول دین و مذهب شناخته می شود، عبارتند از: توحید، نبوت، معاد، امامت و عدل.
2- بقره: 73 و 242؛ انعام: 151؛ یوسف: 2؛ نور: 61؛ غافر: 67؛ زخرف: 3؛ حدید: 17.

ص:47

می توان از فطرت خداجویی و علت خواهی برای پدیده ها بهره گرفت که امری خدادادی است. البته رفتار با کودکان باید منطقی و همراه با استدلال های ساده باشد تا نیروی فکری آنان تقویت شود و رشد کند. همراه با رشد سنی و فکری باید از استدلال های منطقی بهتری بهره گرفت که کارآیی ویژهای دارد. همواره باید بر اساس توانایی ها و شرایط افراد، از این دو بخشش الهی برای رشد باورهای اعتقادی سود جست.

ب) توسعه آموزههای اسلام و تبیین حکمت آنها

اشاره

ب) توسعه آموزههای اسلام و تبیین حکمت آنها

شناخت درست آموزه های اسلام، در نهادینهسازی اندیشه تکلیف مداری در جامعه اثر فراوانی دارد. این آموزهها، دو ویژگی برجسته دارند. نخست اینکه بر مسئول بودن انسان در پیشگاه خداوند یکتا و در برابر دیگر انسان ها تأکید فراوانی می کنند. در برخی روایتها، مسئولیت ناپذیری انسان، برابر با بی دینی اوست: «لا دینَ لِمَن لا عَهدَ لَه؛ کسی که به عهد و مسئولیتش وفا نمی کند دین ندارد».(1)

اسلام برای همگان، مسئولیت های مشخص و متناسب با موقعیت شان قرار داده است، مانند مسئولیت فرمانروایان در برابر مردم و برعکس، مسئولیت پدر و مادر در برابر فرزندان و برعکس، مسئولیت زن و شوهر در برابر یکدیگر، همسایه در برابر همسایه، افراد در برابر بستگان و دوستان، آموزگاران و دانشآموزان و نمونه های دیگر. در اسلام، مسئولیت های عامی نیز برای همه افراد در برابر یکدیگر در نظر گرفته شده است و هرکس به اندازه توان خود باید آنها را انجام دهد. مسئولیت هایی مانند اصلاح اجتماع،


1- بحار الانوار، ج 69، باب 105، ص 198، ح 26.

ص:48

تلاش برای برطرف کردن گرفتاری های مسلمانان و جامعه اسلامی، انجام خدمات اجتماعی و دفاع از کشور اسلامی و مصالح امت.(1)

یکی از مسئولیت های عامی که برای اصلاح وضعیت جامعه بر عهده مسلمانان قرار داده شده، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر است. بر اساس این وظیفه، همه مسلمانان باید در حد توان و میزان اثرگذاری خود، دیگران را به خوبی های مورد نظر خداوند امر کنند و از بدی ها و آنچه خداوند از آن نهی فرموده است، باز دارند. در روایتهای اسلامی، پیآمدهای مثبت فراوانی برای اجرای این واجب الهی بیان شده است؛ آثاری چون اجرای احکام الهی در جامعه، برقراری امنیت جانی و مالی، آبادانی و پایان ستمگری. همچنین برای ترک این واجب، پیآمدهای منفی بسیاری بیان شده است که از آن جمله، چیرگی بدکاران بر جامعه و رخت بربستن برکت از جامعه است.(2) پیامبر اسلام درباره مسئولیت افراد نسبت به دیگران می فرماید: «مَن اَصبَحَ لا یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمین فَلَیسَ بِمُسلِمٍ؛ هرکس صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست».(3)

به نمونه هایی از وظیفهها و مسئولیت های مسلمانان اشاره شد، ولی نباید از یاد برد که همه مسئولیتها در اسلام، برخاسته از مسئولیت انسان در برابر خداوند یکتاست و به این دلیل، ارزش معنوی بسیاری دارد. آشنایی با این آموزه ها، روحیه مسئولیت پذیری را تقویت و به درونی سازی آن در فرد و جامعه کمک میکند.


1- نک: نظم اجتماعی در اسلام، ص 186.
2- نک: وسائل الشیعه، کتاب امر به معروف، باب 1، احادیث 1144 و 21132.
3- نک: وسائل الشیعه، کتاب امر به معروف، باب 18، ح 21701.

ص:49

ویژگی دوم آموزههای اسلام، جامعیت و کارآمدی فراوان آن است. آموزه های اسلام، برای همه عرصه های مادی و معنوی و فردی و اجتماعی، برنامه های سودمند و کارآمدی دارد: «... َلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ؛ هیچ تر و خشکی نیست، جز آنکه در کتاب مبین و قرآن کریم مستور است». (انعام: 59)

این برنامه ها نیازهای مادی و معنوی انسان را برآورده می کند و سبب رشد او می شود و او را به کمال و سعادت می رساند.(1) به این ترتیب، مسلمان آگاه، خود را از دیگر مکتبها بی نیاز میداند و به این باور دست می یابد که اسلام می تواند نیازهای او را برآورده سازد و به پرسش های اعتقادی و عملی او پاسخ دهد. احکام اسلام با مصالح و مفاسد واقعی منطبق است و راه های صواب و ناصواب تأمین نیازهای مادی و معنوی انسان را نشان می دهد و مسیر سعادت و خوشبختی را مشخص می کند. از این رو، گسترش احکام الهی و بیان فلسفه آنها، اثر بسیاری بر تقویت روحیه تکلیف مداری و درونی سازی آن دارد. به برخی کارکردها و مصالح چند تکلیف الهی در زمینه زندگی فردی و اجتماعی انسان اشاره می کنیم و بررسی کارکرد دیگر احکام اسلام را به فرصتی جداگانه وامی گذاریم.

یک _ نماز

یک _ نماز

در روایتی، امام رضا (ع) به یکی از ویژگیهای ارزشمند نماز اشاره می کند و می فرماید:

اِنَّما اُمِروا بالصَّلاةِ لاَنَّ فی الصَلاةِ الاِقْرارَ بالرُّبوبیَّة وَ هُوَ صَلاحٌ عامٌّ لاَنَّ فیه


1- نک: همین تحقیق، فصل دوم، فلسفه تکلیف.

ص:50

خَلعَ الاَندادِ وَ القْیامَ بَینَ یَدَیِ الجَبّارِ.(1)

انسان به نماز امر شده است؛ چون آدمی در نماز به ربوبیّت خداوند اعتراف می کند و این مصلحتی فراگیر دارد؛ زیرا به وسیله نماز، انسان از شرک جدا می شود و خود را در محضر پروردگار می یابد.

امام رضا(ع) یکی از سودمندیهای نماز را ایجاد روحیه یکتاپرستی می داند. از این رو، نمازگزار واقعی، رشد و کمال را تنها به اراده خداوند می داند و تنها او را قابل ستایش و پرستش می یابد. چنین انسانی ستم را نمی پذیرد و خود را در برابر دیگران، کوچک نمی کند. در حدیثی، حضرت فاطمه زهرا(س) پس از بیان علل برخی تکلیفها، یکی از فایدههای نماز را بیان می کند و می فرماید: «فَجَعَلَ اللّه... و الصَلاةَ تَنزیهاً لَکُم عَن الکِبر؛ خداوند نماز را برای شما قرار داده است تا از خود بزرگ بینی دور شوید».(2)

انسانی که هر روز، در برابر پروردگار یکتا، سجده میکند، خود را در برابر عظمت او کوچک میبیند و از خودبینی دور می شود. از این رو، در جامعه نمازگزار، باور یکتاپرستی و دوری از زشتی ها، حاکم و زمینه برای رشد و تکامل افراد جامعه فراهم میشود. بیتوجهی به نماز و بهره نبردن از روح عبادت و معرفت، سبب پذیرفته نشدن و کاهش آثار مثبت آن میشود.(3) امام صادق(ع) میفرماید:

مَن اَحَبَّ اَن یَعلَمَ اَقُبِلَت صَلاتُه أَم لَم تُقبَلْ فَلیَنظُر هَل مَنَعَتْ صَلاتُه عَنِ


1- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه، ح 4384.
2- بحار الانوار، کتاب الفتن و المحن، باب نزول الآیات فی امر فدک، ج 29، ص 223، خطبه حضرت فاطمه زهرا(س).
3- عدم مقبولیت نماز به این معناست که آن نماز انسان را رشد نمی دهد، هر چند به خاطر دارا بودن شرایط ظاهری، آن نماز صحیح می باشد و قضا ندارد.

ص:51

الفَحشاءِ وَ المُنکَر فَبِقَدرِ ما مَنَعَته قُبِلَت مِنه.(1)

کسی که دوست دارد بفهمد آیا نمازش مقبول خداوند است یا خیر، باید ببیند نماز، او را از زشتی ها باز داشته یا خیر. به همان اندازهای که او را بازداشته، نمازش پذیرفته شده است.

خداوند می فرماید:

اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللّه ِ أَکْبَرُ وَاللّه ُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ. (عنکبوت: 45)

آنچه را از کتاب به تو وحی شده تلاوت کن، نماز را برپادار، که نماز از زشتی ها و گناه باز می دارد و ... .

نماز، انسان را به یاد خداوند و جهان آخرت می اندازد و سبب می شود رفتاری زشت از انسان سر نزند و زندگی سالم و خوبی داشته باشد. البته نماز خالصانه، اثرگذارتر است.

شرایطی که برای درستی نماز وجود دارد، مانند وضو داشتن، پاکیزگی تن و جامه، غصبی نبودن مکان و لباس، سبب می شود انسان نمازگزار به پاکیزگی توجه داشته باشد و از غصب اموال دیگران پرهیز کند. این عوامل در اصلاح زندگی فردی و اجتماعی بسیار اثرگذار است. اسلام، برپا داشتن نماز به صورت گروهی را مهم میشمارد و ثواب نماز جماعت را چند برابر نماز فرادا میداند. امام صادق(ع) می فرماید:

اَلصَّلاةُ فی جَماعَةٍ تَفضُلُ عَلَی کُلِّ صَلاةِ الْفَردِ بِأرْبَعٍ وَ عِشْرینَ درجةً تَکونُ خَمْساً وَ عِشْرینَ صَلاةً.(2)

فضیلت نماز به صورت جماعت، بیست و چهار درجه بیشتر از نماز


1- شیخ ابو علی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، قم، منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، 1403 ه_ .ق، ج 4، ص 285.
2- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه، ح 10675.

ص:52

فراداست.

حضور در جماعت کارکردهای اجتماعی فراوانی دارد. آشنایی مسلمانان با یکدیگر، پدیداری دوستی و احساس نزدیکی و همبستگی بر پایه ایمان، آشنایی با دشواریهای زندگی یکدیگر و اصلاح کاستی های جامعه، از جمله سودمندیهای آن به شمار میآید.(1)

دو _ روزه

دو _ روزه

خداوند در آیه 183 سوره بقره می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.

ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما واجب است، همان گونه که بر پیشینیان شما واجب بود تا شاید پرهیزکار شوید.

علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان، درباره این آیه مینویسد:

اینکه از روزه امید یافتن تقوا می توان داشت، جای شک نیست. چه هر انسانی این مطلب را از فطرت خود می یابد که اگر کسی بخواهد با عالم طهارت و قدس ارتباط پیدا کند و به مرتبه کمال و روحانیت برسد و درجات ارتقای معنوی را بپیماید، اول چیزی که بر او لازم است، این است که از بی بندوباری و شهوت رانی بپرهیزد و جلوی نفس سرکش را گرفته و نگذارد در زمین طبع و طبیعت افسارگسیخته به هر سو که می خواهد، برود و در هرجا که می خواهد، بماند و از دلبستگی و فرو رفتن در مظاهر حیات مادی، خود را منزه کند و خلاصه از هر چیز که او را از خدا باز می دارد، دوری گزیند. این تقوا از راه خودداری از شهوات و دوری از هوای نفسانی


1- نک: تفسیر نمونه، 27 جلد، تهران، 1379، چ 38، ذیل آیه 45 سوره عنکبوت؛ نظم اجتماعی در اسلام، صص 63- 69.

ص:53

دست می دهد و آنچه با حال عموم مردم، مناسب است، این است که در امور مورد نیاز همگان، مانند خوردن و آشامیدن و تمایل جنسی، از شهوت های مشروع هم خودداری کنند تا به واسطه این تمرین، اراده شان تقویت شود و بتوانند از شهوت های نامشروع نیز خودداری کنند و به سوی پروردگار تقرب بجویند؛ زیرا کسی که در امور مشروع و مباح (مانند خوردن و آشامیدن) دعوت خدا را اجابت کرد، در امور غیر مشروع و حرام، بهتر اطاعت و فرمان برداری می کند.(1)

امام رضا(ع) درباره روزه می فرماید:

روزه برای این واجب شده تا انسان طعم گرسنگی و تشنگی را بچشد و به این طریق به ناتوانی خود پی ببرد و در برابر خداوند خاضع شود و اجر ببرد و تحمل و صبر پیدا کند و سختی گرسنگی و تشنگی و دشواری های آخرت را به یاد آورد و شهوتش تضعیف شود و برایش واعظی در دنیا، و راهنمایی برای آخرت باشد.(2)

همچنین امام صادق(ع) درباره روزه می فرماید:

تا به وسیله روزه فقیر و غنی مساوی شوند. اگر روزه نبود، غنی هیچ گاه گرسنگی را نمی چشید تا به فقیر رحم کند، زیرا توانگر هر وقت بخواهد سیر می شود. خداوند اراده کرده است تا میان خلقش برابری برقرار شود و توانگر به وسیله روزه گرسنگی و سختی را بچشد تا به ضعیف و گرسنه رحم کند.(3)

بنابراین، روزه توان رویارویی با شهوتها و خواستههای نامشروع را افزایش میدهد و روحیه پرهیزکاری و اراده انسان را تقویت می کند و


1- المیزان، ج 2، ص 8.
2- محمد بن علی بن بابویه قمی، علل الشرایع، ج 2، ص 378، ح 1.
3- محمد بن علی بن بابویه قمی، علل الشرایع، ج 2، ص 378، ح 2.

ص:54

فروتنی را به آدمی میآموزد تا همواره به یاد آخرت باشد. در این صورت، وضع تهی دستان را بهتر میفهمد و بیشتر به آنها رسیدگی می کند. در روایتها، وظیفههایی برای روزه دار بیان شده است که رعایت آنها آثار فراوانی در بهبود روابط اجتماعی دارد. برای نمونه، با حفظ قلب از بدخواهی، بدگمانی، کینه، ستم، دشمنی و حفظ زبان از دروغ، غیبت، تهمت، ناسزا و خوار کردن دیگران، میتوان جامعهای سالم داشت.(1)

از این رو، در جامعههای اسلامی، در ماه مبارک رمضان با شکلگیری فضایی معنوی، ایمان و روحیه نوع دوستی و همکاری رشد می کند و افراد بیش از پیش به وظایف شرعی، اخلاقی و اجتماعی خود عمل می کنند. در این ایام، شمار تخلفها و جرمها کاهش می یابد و امنیت در جامعه شکل می گیرد. رعایت این موردها، تمرینی برای پای بندی به آنها در دیگر زمان هاست. افزون بر اینها، روزه در سلامت جسمانی انسان نیز اثرگذار است.

سه _ حج

سه _ حج

دانستیم هر یک از احکام و تکالیف الهی، مصالح و کارکردهای ویژهای دارد که با بهرهمندی از آیهها و روایتها به برخی از آنها اشاره کردیم. نماز، انسان را به یاد خدا و جهان آخرت میاندازد و خودپسندی را برطرف و روحیه توحید و یکتاپرستی را تقویت و انسان را از بدی ها و زشتی ها دور می کند. روزه، توان رویارویی با شهوتها و حس نوع دوستی را افزایش می دهد و انسان را به پروردگار نزدیک میکند. خمس و زکات، جان آدمی را از آلودگی ها و محبت به دنیا، پاک و نظام اقتصادی را تقویت می کند.


1- نک: وسائل الشیعه، کتاب الصوم، ابواب آداب الصائم، باب 11 و 12 و 14.

ص:55

حج، همه این مصالح را دربردارد؛ زیرا این فریضه الهی بر اساس توحید شکل گرفته است. خداوند در قرآن میفرماید:

وَ إِذْ بَوّأْنا ِلإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی شَیْئًا وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرّکّعِ السّجُودِ. (حج: 26)

(به خاطر بیاور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند و به او گفتیم) چیزی را همتای من قرار نده و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع و سجودکنندگان (از بت ها و از هرگونه آلودگی) پاک ساز.

کعبه، قبله واحد مسلمانان است. اجتماع بزرگ زن و مرد، سفید و سیاه، توانگر و تهیدست در زمان و مکان واحد، قیامت و سرای آخرت را به یاد می آورد. کنار گذاشتن لباس های گرانبها و پوشیدن لباس ساده احرام و تراشیدن موی سر، خودپسندی را می زداید. تحمل رنج سفر و دشواریهای آن و رویارویی با شهوتها و خواسته های نامشروع، توان مقابله با مشکلات را افزایش میدهد و روحیه پرهیزکاری را تقویت می کند. خوش اخلاقی و خدمت به حاجیان، حس نوع دوستی را شکوفا میکند. همچنین انفاق و صدقه در حج، دلبستگی به دنیا را می کاهد.(1)

فریضه حج اهمیت ویژهای دارد. از این رو، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) آن را نشانه اسلام میداند و میفرماید: «جَعَلَه سُبحانَه و تعالی للاِسلامِ عَلَما.»ً(2) هم چنان که در بیابان، برای راهنمایی و راه یابی گمشدگان، نشانههایی قرار می دهند، خداوند، کعبه را نشانه اسلام قرار داده است تا


1- نک: سید محمّد ضیاءآبادی، حج برنامه تکامل، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص 21.
2- فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه اول، فراز 47، ص 40.

ص:56

مسلمانان با تفکر در مناسک حج، در شناخت اسلام و برنامه های تربیتی آن دچار اشتباه و انحراف نشوند و به یاد آورند اسلام، دین رهایی از دنیاطلبی و برابری، همدلی و همبستگی، حرکت و فعالیت، مبارزه با شیطان و طاغوت ها و فداکاری و قربانی دادن در پیشگاه الهی است.(1) امیر مؤمنان علی(ع) در جایی دیگر، حج را در تقویت دین اثرگذار میداند و می فرماید: «فَرَضَ اللّه الحجَّ تَقویَةً لِلدّینِ؛ خداوند حج را جهت تقویت دین واجب نمود».(2)

اهمیت حج به اندازهای است که اگر مسلمانان به حج نروند، حاکم مسلمان باید آنها را به حج بفرستد و اگر توانایی مالی برای حج ندارند، شرایط را برای سفر مسلمانان فراهم کند.

امام صادق(ع) می فرماید:

لَو اَنَّ النّاسَ تَرَکوا الحَجَّ لَکانَ عَلَی الوالی اَن یُجبِرَهم علی ذلکَ و... فَاِن لَم یَکُن لَهُم اَموالٌ اَنفَقَ عَلَیهم مِن بَیتِ مالِ المُسلمین(3).

اگر مسلمان ها حج را ترک کنند، باید حاکم آنها را به حج وادارد. پس اگر مالی برای حج ندارند باید از بیت المال به آنها بدهد.

در هیچ مکتب و دینی، چنین نمایش قدرت عظیمی دیده نمی شود. گردهم آیی مسلمانان در حج، افزون بر ثمرههای بیشماری که برای مسلمانان دارد، تبلیغ عملی اسلام و نماد همبستگی امت اسلامی است و در شکل گیری معادلههای سیاسی نقش مهمی دارد. افزون بر این، هنگامی که مسلمانان از سراسر جهان اسلام، با هدفی الهی یک جا جمع می شوند،


1- نک: حج برنامه تکامل، ص 59.
2- نهج البلاغه، حکمت 244، ص 1197.
3- وسائل الشیعه، کتاب حج، ح 14149.

ص:57

خودبه خود با یکدیگر آشنا میشوند و صمیمیت میان آنها پدید می آید و همدلی و همبستگی تقویت می شود و از مسائل گوناگون سرزمینها آگاه می شوند و زمینه تعامل فراهم می شود. چون زمینه این آشنایی ها و همکاری ها، عبادی و الهی است، در مسیری سازنده و متناسب با هدفهای اسلامی هدایت خواهد شد. همچنین آشنایی مسلمانان با یکدیگر، تعامل بازرگانی و اقتصادی را افزایش میدهد. در حج، با تبادل اخبار و افکار، آگاهی های سیاسی مسلمانان بیشتر می شود. از این رو، حج از جنبه های گوناگون، زمینه مناسبی را برای رشد و پیشرفت جهان اسلام فراهم می کند.

در مناسک حج نیز نکتههای فراوانی هست که کارکردهای اجتماعی مهمی دارد که عبارتند از: نظم گروهی که در طواف به دور کعبه پدید می آید؛ استلام حجرالاسود، که نمادی از پیمان مسلمانان با خداوند است؛ سنگ زدن به جمرات که تمرین طرد شیاطین و سبب خلق روحیه ستیز عملی با طاغوت هاست.

یکی دیگر از جنبه های اجتماعی حج، پیوند با ولایت است. امام و رهبر اسلامی می تواند از فرصت حج برای هدایت امت اسلامی که از سراسر جهان اسلام در مکه جمع شده اند، به بهترین شیوه بهره برداری کند. چنان که رسول گرامی اسلام برای رساندن مهمترین پیام سیاسی، از اجتماع مسلمانان در حج بهره برد و در بازگشت از حجّة الوداع، موضوع جانشینی خود را بیان کرد.(1)

چهار _ قصاص

چهار _ قصاص

در ابتدای این بحث اشاره کردیم که همه تکالیف و احکام اسلام


1- نظم اجتماعی در اسلام، صص 71 _ 73.

ص:58

کارکردهای سودمند فردی و اجتماعی دارد و به طور کامل، مصالح دنیا و آخرت انسان را تأمین می کند. عمل به این احکام سبب رشد انسان می شود و او را به کمال و سعادت می رساند. یکی از این احکام، حکم قصاص است. بر اساس این حکم، کسی که بر او جنایت بدنی وارد شده است، می تواند مقابله کند و حاکم اسلامی در صورت اثبات جرم، شرایط را برای قصاص فراهم می سازد. در قصاص نفس، اگر کسی به عمد و به ناحق، دیگری را بکشد، ولیّ مقتول می تواند او را بکشد (تقاضای قتل کند)، ببخشد یا دیه دریافت کند.(1) ممکن است برخی تصور کنند این حکم، زیانبار است؛ زیرا پاسخ جنایت را با جنایتی دیگر میدهیم و انتقام جویی، عملی ناپسند است. در پاسخ باید گفت این دو عمل، با یکدیگر کاملاً متفاوت است. قتل عمد انسان بی گناه، ظالمانه است و امنیت فرد و جامعه را به خطر میاندازد، درحالی که قصاص، عادلانه و با انگیزه و هدفی درست و در جهت حفظ حیات و تأمین امنیت جامعه است. امنیت نیز به پایداری جامعه کمک میکند و زمینه ساز رشد و کمال انسان هاست. برای آشنایی بیشتر، به مهم ترین کارکرد قصاص که نقش بازدارندگی آن و تأمین امنیت جامعه است، اشاره می کنیم.(2)

وجود چنین حکمی، در پیش گیری از جنایت و جلوگیری از گسترش آن در جامعه، نقش مهمی دارد. در آموزههای اسلامی، حفظ نفسِ محترم بسیار بااهمیت است. از این رو، کشتن انسانی بی گناه، برابر با کشتن همه


1- نک: محمّدتقی بهجت، رساله توضیح المسائل، احکام دیه، مسئله 1974.
2- نک: قدرت اللّه خسروشاهی، فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، بوستان کتاب، 1380، صص 200 _ 224.

ص:59

انسان هاست. پروردگار یکتا در قرآن میفرماید:

...مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً... . (مائده: 32)

هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است و هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.

لازمه رشد و کمال انسان، برخورداری از حیات است. از این رو، با کشتن انسان بی گناه، این امکان از او گرفته و رشد او متوقف می شود. در اسلام، حفظ جان از مهم ترین واجبات است. حتی انسان حق ندارد به زندگی خودش هم پایان دهد و این عمل جزو گناهان کبیره به شمار میآید. امام صادق(ع) میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفسَه مُتَعَمِّداً فَهو فی نارِ جَهَنَّمَ خالداً فیها؛ کسی که خود را از قصد بکشد، همیشه در آتش جهنم خواهد بود».(1)

کشتن عمدی انسان دیندار نیز انسان را گرفتار آتش جهنم می کند. قرآن کریم در اینباره می فرماید:

وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّه ُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً. (نساء: 93)

و هرکس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است، درحالی که جاویدان در آن می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمتش دور می سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.

امام رضا (ع) علت تحریم کشتن انسان بی گناه را نقش بازدارندگی آن برای حفظ زندگی انسان میداند و می فرماید:


1- وسائلالشیعه، کتاب القصاص، ح 35059.

ص:60

حَرَّمَ اللّه قَتْلَ النَفْسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیله لَو اَحَلَّ و فَنائِهِم و فَسادِ التَّدبیرِ.(1)

خداوند کشتن انسان را حرام میداند؛ زیرا اگر حلال دانسته شود، سبب نابودی زندگی بشر می شود و امکان تدبیراندیشی برای آ نها را از بین می برد.

از این رو، کشتن انسان بی گناه جزو گناهان کبیره به شمار میآید و سبب فساد و به خطر افتادن زندگی و توقف رشد و کمال انسان میشود. از نظر اسلام، تا زمانی که انسان به خداوند باور دارد، کسی را نمیکشد: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً ...؛ هیچ مؤمنی را نشاید مؤمن دیگری را بکشد، مگر از روی خطا باشد». (نساء: 92)

این آموزهها به صورت عامل درونی، در پرهیز مسلمان از قتل نقشی اساسی ایفا می کند. از این رو، شارع مقدس، قانون قصاص را عامل بیرونی دانسته است تا به یاری عامل درونی، ضامن حفظ حیات انسان و ایجاد امنیت جامعه باشد. پروردگار در قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ ای صاحبان خرد برای شما در قصاص، حیات است». (بقره: 179)

امام سجّاد(ع) در تفسیر این آیه شریف می فرماید:

و لَکُم یا اُمَّةَ مُحمّدٍ فی القِصاصِ حَیاةٌ لِاَنَّ مَن هَمَّ بالقَتلِ فَعَرَفَ اَنَّه یُقتَصُّ مِنه فَکَفَّ لِذلکَ عَن القَتلِ کان ذلک حَیاة الّذی هَمَّ بِقَتلِه و حیاةً لهذا الجانی الّذی اَرادَ اَنْ یَقتُلَ و حیاةً لغِیرِهِما مِنَ النّاسِ اِذا عَلِموا اَنَّ القصاصَ واجبٌ لایَجتَرونَ عَلَی القَتلِ مَخافَةَ الْقِصاصِ.(2)

برای شما ای امت محمد صلی الله علیه و آله، در قصاص، زندگی قرار داده شده است؛


1- وسائلالشیعه، کتاب القصاص، ح 35031.
2- وسائلالشیعه، کتاب القصاص، ح 35134.

ص:61

زیرا وقتی کسی قصد کشتن دیگری را می کند و می داند قصاص خواهد شد، به این دلیل، دست از قتل برمیدارد. این امر سبب می شود جان کسی که قصد کشتنش را کرده بود، حفظ شود و جان خودش نیز حفظ شود و قصاص نشود. سبب حیات دیگران نیز میشود؛ چون وقتی بدانند (در صورت قتل) قصاص خواهند شد، از ترس آن، دیگر بر قتل جرئت نمی کنند.

این روایت به فلسفه تشریع قصاص و نقش بازدارندگی آن اشاره دارد. از این رو، قانون قصاص در اسلام به گونه ای تشریع شده است که بیش از آنکه به اجرای قصاص و کشتن قاتل نظر داشته باشد، به نقش بازدارندگی آن توجه دارد. کسی که قصد قتل دارد، وقتی بداند به درخواست اولیای مقتول، خودش نیز کشته خواهد شد، انگیزه اش برای کشتن تعدیل می شود و به ندرت چنین کاری انجام میدهد. معمولاً قتل عمد، با تصمیم و برنامه قبلی شکل می گیرد و قاتل، فرصت کافی برای توجه به پیآمدهای کار خود دارد. در این شرایط، اگر مطمئن باشد قصاص نخواهد شد و جانش در امان است، خیلی راحت تر تصمیم به قتل میگیرد. از این رو، حکم قصاص می تواند او را از این کار ناپسند باز دارد.

از سوی دیگر، اگر قصاص برای انتقام جویی باشد، باید به صورت حکمی الزامی تشریع می شد، درحالی که در قصاص اسلامی، اولیای مقتول می توانند از قصاص چشم بپوشند و او را ببخشند. قصاص این کارکرد را دارد که افزون بر آنکه امنیت جانی را در جامعه پدید می آورد، می تواند کسی که قصد گناه کرده است را از گرداب هولناک نابودی برهاند. بدین ترتیب، قانون قصاص در اسلام، کارآیی ارزشمندی برای کاهش قتل و جنایت دارد. البته باید دانست حکم قصاص و اجرای آن، به تنهایی نمی

ص:62

تواند امنیت اجتماعی را تأمین و آمار قتل و جنایت را کاهش دهد، بلکه عوامل دیگری نیز چون وجود قوانین عادلانه و کارآمد و اجرای آن در همه زمینهها و رشد فرهنگ وجود دارد که اثرگذار است.

ج) تربیت تکلیف پذیری از اوان کودکی

ج) تربیت تکلیف پذیری از اوان کودکی

یکی از عواملی که در نهادینه شدن تکلیف مداری اثرگذار است، عامل تربیت و تزکیه است. انسان، موجودی تربیت پذیر و دارای غریزهها و ویژگی ها و توان مندی های فراوانی است که اگر در مسیر درستی به کار گرفته شود، سبب رشد و سعادت او می شود. یکی از توان مندیهای انسان، مسئولیت پذیری است. خداوند در قرآن به این توان مندی اشاره میکند و می فرماید:

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْأِنسَانُ... . (احزاب: 72)

ما امانت خود را بر آسمان و زمین و کوه ها عرضه داشتیم. همه از تحمل آن خودداری کردند و از آن هراس داشتند، ولی انسان آن را بر دوش کشید.

در کتاب تفسیر نمونه، ذیل این آیه چنین آمده است: «امانت الهی، همان تعهد و قبول مسئولیت است. »(1) مرتضی مطهری نیز درباره این آیه چنین می نویسد:

آن امانت بزرگ که همه از تحمل آن سر باز زدند و تنها انسان آن را پذیرفت، تکلیف و مسئولیت است. هر موجودی به هر نقطه و کمالی که برسد، بدون اراده و اختیار است. انسان بسیاری از کمالات و ترقیات خود را در پرتو تکلیف و مسئولیت قانونی طی می کند.(2)


1- تفسیر نمونه، ج 17، ص 453.
2- مرتضی مطهری، حکمت ها و اندرزها، صدرا، قم، 1379، چ 3، ص 107.

ص:63

انسان، موجودی مسئولیت پذیر و قابل تکلیف است، ولی آدمی دارای برخی ویژگیها چون حرص، بخل، راحت طلبی، لذت جویی است که می تواند مانعی برای مسئولیت پذیری او باشد: «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ؛ انسان در برابر نعمت های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.» (العادیات: 6) و «إِنَّ الاْءِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً؛ به یقین، انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او رسد، بی تابی می کند و هنگامی که خوبی به او رسد، مانع دیگران میشود و بخل می ورزد». (معارج: 19 - 21)

در کتاب تفسیر نمونه، ذیل آیه 6 سوره العادیات چنین آمده است:

انسان تربیت نیافته همان انسانی است که انوار معارف الهی و تعالیم انبیا بر قلبش نتابیده و بالاخره انسانی که خود را تسلیم غرایز و شهوات سرکش نموده است. او مسلماً ناسپاس و بخیل است.(1)

چنین انسانی همواره خواستار راحتی و خوشی است و زیر بار سختی ها و رنج ها نمی رود و خود را در برابر بخششهای الهی مسئول نمی داند و تن به تکالیف الهی نمیدهد و مسئولیت گریز است؛ زیرا تکالیف الهی را نمی تواند تحمل کند.

دین های الهی، عامل تزکیه و تربیت را مهم می شمارند و قرآن، تربیت را بر تعلیم و تعلّم مقدم میداند:

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ ُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ... . (آل عمران: 164)

خداوند بر مؤمنان منّت نهاد، هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنها بخواند و آنان را پاک کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد.


1- تفسیر نمونه، ج 27، ص 247.

ص:64

در آموزههای اسلامی، تربیت پیش از تولد آغاز می شود. جنین از حالات روحی مادر اثر می پذیرد و از همان دوره، تربیت او شکل می گیرد. البته برخی ویژگیهای پدر و مادر، از طریق ژن به کودک میرسد. در واقع، برخی مقتضیات رشد کودک یا بازدارندهها، پیش از شکلگیری نطفه فراهم می شود. البته تعلیم و تربیت بسیار اثرگذار است و با اراده و کوشش بسیار میتوان بر دشواریها پیروز شد و ویژگیهای مثبت یا منفی به ارث رسیده را تغییر داد.(1)

برای تقویت حس مسئولیت پذیری و روحیه تکلیف مداری در افراد و درونی کردن، باید از دوره کودکی کوشید و تربیت تکلیف مداری را از همان زمان آغاز کرد. کارآمدترین شیوه برای تقویت روحیه مسئولیت پذیری، رفتار مسئولانه اطرافیان با کودکان است. از آنجا که این روحیه، در باورها و شخصیت افراد ریشه دارد، بیش از هر چیز، الگوهای رفتاری و تربیتی بر آن اثر می گذارد. از این رو، پیامبر اسلام و بزرگان دین، جزو شاخص ترین الگوهای رفتاری هستند. ایشان همواره با کردار و گفتار خود بر اموری تأکید داشته اند که همگی در نهادینهسازی روحیه مسئولیت پذیری تأثیر فراوانی دارد. لزوم وفای به عهد، رعایت احترام و حقوق دیگران، همکاری، خیرخواهی نسبت به دیگران و رعایت حقوق الهی، از جمله این امور به شمار میآید.

چون بخش ویژه شخصیت در دوره کودکی شکل می گیرد، باید به این آموزه ها از دوره کودکی توجه کرد. بیشتر کودکان، پدر و مادر را الگوی


1- نک: حسین مظاهری، تربیت فرزند از نظر اسلام، سازمان تبلیغات اسلامی، قم، 1367، چ 1، صص 27 و 28.

ص:65

خود میدانند. نقش آموزگار و دوستان و هم سالان در دوره بعد افزایش می یابد. بنابراین، نخست، آموزه ها و کردار پدر و مادر و سپس آموزه ها و رفتار آموزگار و دوستان و هم سالان، در تقویت یا تضعیف روحیه مسئولیت پذیری و تکلیف مداری در افراد نقش دارد. نقش خانواده، آموزگاران و مربیان، هم سالان و دوستان و دیگر نهادهای اثرگذار در این باره را در جایی دیگر بررسی میکنیم.

د) وجود نهادهای کارآمد و مسئول

اشاره

د) وجود نهادهای کارآمد و مسئول

در بحثهای پیشین، به نقش تعلیم و تربیت در درونی کردن تکلیف مداری پرداختیم. در اینجا می خواهیم به نقش نهادهایی اشاره کنیم که در این زمینه اثر بسیاری دارند.

یک _ خانواده

یک _ خانواده

خانواده، نخستین و مهم ترین نهادی است که بر روش شکل گیری شخصیت انسان و مسئولیت پذیری یا مسئولیت گریزی اثر می گذارد. بر اساس پژوهش ها، تجربه سال های نخست زندگی کودک، شخصیت او را شکل می دهد.(1) از آنجا که دوره کودکی و نوجوانی افراد در خانواده سپری می شود، این نهاد در تکلیف مداری یا تکلیف گریزی افراد نقش اساسی دارد. ناگفته نماند که شخصیت افراد در دورههای بعد، تغییرپذیر یا تحولپذیر است. چه بسا افرادی بوده اند که در خانواده هایی بیبندوبار رشد کردهاند، ولی با اراده خود و به یاری مربیان آگاه، دگرگون و به انسان هایی مسئولیت پذیر و تکلیف مدار بدل شده اند. با وجود این، نباید از دیگر عوامل نیز غافل بود.


1- نک: حسن احدی و شکوه بنی جمالی، روان شناسی رشد، تهران، شرکت پردیس، 1385، چ16، ص 88.

ص:66

کانون خانواده دارای ویژگی هایی ارزشمند است که به همین دلیل، آن را اثرگذارترین نهاد برای تربیت افراد می دانند. خانواده، بهترین محیط برای تأمین بسیاری از نیازهای فطری و عاطفی فرزندان است. علاقه و مهر و محبت خدادادی پدر و مادر به فرزندان، پناهگاهی استوار و مطمئن برای افراد است و آنان را از خطرها و لغزش های بسیاری دور نگاه می دارد. با وجود خانواده، انسان احساس امنیت می کند و کمتر دچار پریشانی و سرگردانی می شود. انسان در خانواده تربیت می شود و بسیاری از آموزش های لازم برای زندگی فردی و اجتماعی را فرا می گیرد. همچنین بسیاری از نیازهای عاطفی و روحی فرزندان در خانواده تأمین می شود و استعدادهایشان رشد می کند.

این ویژگیها سبب شده است تا دینهای الهی، به ویژه دین مبین اسلام، بر تحکیم خانواده تأکید بسیاری داشته باشد و احکام گسترده و برنامه های جامعی را برای تأمین روابط سالم در خانواده عرضه کند. این برنامه ها، همه مرحلههای زندگی خانوادگی و حتی مقدمات تشکیل آن را دربرمیگیرد. شرایط گزینش همسر، پیوند زن و شوهر، مسئولیت ها و حقوق متقابل آنان، مراقبت های لازم پیش از شکلگیری نطفه و در دوره بارداری، چگونگی تربیت فرزندان، مسئولیت های پدر و مادر در برابر فرزندان و وظیفههای متقابل فرزندان در برابر پدر و مادر، از جمله این برنامه ها به شمار میآید. در صورتی که به این برنامه ها به خوبی عمل شود، کانون خانواده به محیطی گرم، صمیمی و کارآمد برای رشد و تربیت درست افراد بدل خواهد شد.

ص:67

پدری که به مسئولیت های خود در خانواده آگاه است و به خوبی به آنها عمل می کند، بر تعلیم و تربیت درست فرزندان نظارت دارد و با عمل به وعده های خود، از راه های مناسب برای تأمین نیازهای مادی و معنوی خانواده میکوشد و از زیر بار تکالیف خود شانه خالی نمی کند، زمینه مسئولیت پذیری و تکلیف مداری فرزندانش را فراهم می کند. مادری که با دل سوزی و محبت های بی دریغ خود کانون خانواده را به محیطی گرم و صمیمی، بدل و با پاکی و راستی زندگی می کند و به کودکان خویش احترام می گذارد و آنان را در مسئولیت های خانه، شریک و به دیگر وظیفههای شرعی و اخلاقی خود به خوبی عمل می کند، باید انتظار داشتن فرزندانی مسئولیت پذیر را نیز داشته باشد. در چنین خانواده هایی، پدر و مادر با گفتار، رفتار و کردار مناسب، مسئولیت پذیری و تکلیف مداری را به فرزندان خود می آموزند.

دو_ مدرسه و دانشگاه

دو_ مدرسه و دانشگاه

پس از خانواده، مرکزهای آموزشی و تربیتی چون مدرسه و دانشگاه، در تکلیف مداری یا تکلیف گریزی افراد، نقش فراوانی دارد. از آنجا که در فرآیند شکل گیری شخصیت کودکان، نوجوانان و جوانان، الگوهای رفتاری بیشترین نقش را دارند، رفتار و کردار گردانندگان آموزشی و اداری این مرکزها، بر شکل گیری شخصیت دانشآموختگان اثر فراوانی می گذارد. البته این اثرپذیری در دوره کودکی و نوجوانی بیشتر است؛ زیرا شخصیت آنان به طور کامل شکل نگرفته است. این مرکزها، جدا از آموزش ها، به طور غیرمستقیم نیز روی دانش آموزان و دانشجویان اثر میگذارند. یادگیری های غیر مستقیم، پایدار و اثرگذارتر است و بر رفتار و کردار اشخاص تأثیر

ص:68

فراوانی دارد.(1)

آموزگاری که در کلاس با دانش آموزان مؤدبانه رفتار می کند و برنامه منظمی دارد، غیر مستقیم، ادب و نظم را به دانش آموزان خود می آموزد. در مقابل، آموزگار پرخاشگر و نامنظم، بدرفتاری و بی نظمی را به شاگردان خود آموزش می دهد. وقتی نظامی منطقی و کارآمد بر فعالیت های آموزشی و اداری یک نهاد آموزشی حاکم باشد و دست اندرکاران آن با مسائل بهطور مسئولانه برخورد کنند، این رفتار، خواسته و ناخواسته، بر روحیه و باورهای دانش آموختگان اثر می گذارد و آنان را با مسئولیت پذیری و داشتن رفتار منطقی آشنا میسازد.

مدرسهها و دانشگاه هایی که گردانندگان اداری و آموزشی آنها به انجام واجبات و ترک محرمات الهی پای بندند، به دانش آموختگانشان، درس دین داری و تکلیف مداری می دهند. بدین ترتیب، مدرسهها و دانشگاه ها و دیگر مرکزهای آموزشی و تربیتی، با بهره گیری از گردانندگان دیندار، متعهد و ماهر و با داشتن برنامه هایی کارآمد، می توانند بر مسئولیت پذیری دانش آموختگان خود اثر بگذارند و آنان را افرادی تکلیف پذیر و متعهد بار آورند.

سه _ گروه دوستان و هم سالان

سه _ گروه دوستان و هم سالان

معاشرت با دوستان و هم سالان، در شکل گیری شخصیت افراد، اثر فراوان دارد. این اثرگذاری در دوره نوجوانی و جوانی بسیار است. در این دوره، افراد به همسانسازی رفتار خود با دوستان و هم سالانشان گرایش بسیاری دارند. معاشرت آنان هر اندازه طولانی و عمیق تر باشد، این اثرگذاری بیشتر خواهد بود. در این دوره، روحیه و ویژگی های دوستان، به آسانی منتقل و


1- نک: غلام علی افروز، روان شناسی کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، 1374، چ 5، ص 61.

ص:69

شبیه سازی می شود. از این رو، دوستان و هم سالان دین دار و متعهد، در دین داری و مسئولیت پذیری یکدیگر نقشی اساسی دارند. همان طور که دوستان و همسالان غیرمتعهد و بی بندوبار، بر یکدیگر اثر می گذارند.

بر این اساس، باید پدران و مادران، دوستان فرزندانشان را خوب بشناسند و زمینه دوستی آنان را با افراد شایسته و مسئولیت پذیر فراهم کنند. ناگفته نماند اثرپذیری از هم سالان در کودکان نیز وجود دارد، ولی از آنجا که عمق و زمان دوستی آنان کوتاه است، ضعیف تر خواهد بود. به هر حال، پدران و مادران، از دوستان و هم سالان فرزندان خود نباید غافل باشند.

چهار_ رسانه ها

چهار_ رسانه ها

امروزه رسانه ها، به ویژه رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری، در فرهنگ سازی نقش مهمی دارند. دسترسی آسان به رسانه ها، تنوع بسیار برنامه ها و جذابیت آنها سبب شده است بسیاری از این رسانهها بهرهمند شوند. رسانهها، زمینه انتقال فرهنگ های گوناگون را فراهم می سازند و به یکی از کارآمدترین ابزار فرهنگ سازی بدل شده اند. از این رو، رسانه ها می توانند به خوبی باورهای دینی و روحیه مسئولیت پذیری را در جامعه تقویت کنند و زمینه درونی شدن تکلیف مداری را فراهم سازند. در بخش همراه با برنامه سازان، به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.

پنج _ نهادهای حکومتی

پنج _ نهادهای حکومتی

نهادهای حکومتی با در اختیار داشتن ابزارهای فرهنگی و آموزشی، در تربیت افراد و مسئولیت پذیری آنان نقش تعیینکنندهای دارند. در این زمینه، برنامه ها و عملکرد رهبران و کارگزاران این نهادها و سیاستها و برنامه های آنها اهمیت دارد؛ زیرا ورای شکل و نوع حکومت ها، امکانات و منابع

ص:70

قدرت در اختیار حکومت هاست و در مسیر هدف آنها به کار گرفته می شود. از این رو، رفتار حکومت ها در تعیین فرهنگ و راه و روش زندگی مردم اثر فراوانی بر جا می گذارد و هدفهای آموزشی و تربیتی آنها را ترسیم می کند. سخن معروف «الناسُ عَلی دِیْنِ مُلُوْکِهِم»، نشان دهنده مسئولیت سنگین حکومت های دینی در باب تعلیم و تربیت درست افراد جامعه است.

رهبران و کارگزاران حکومت ها با تبیین هدفهای دینی و عملکرد خوب خود بر تقویت باورهای دینی مردم میتوانند اثر زیادی بگذارند و زمینه های درونی شدن تکلیف مداری را فراهم سازند. چنین حکومت هایی، اگر به راستی داعیه الهی دارند، باید از قدرت و اختیارهای خود، تنها در جهت هدفهای نهایی پیامبران و اوصیای الهی بهره گیرند که اعتلای کلمه توحید، رشد باورهای دینی، اجرای احکام الهی، اجرای عدالت اجتماعی و نزدیکی جامعه به معرفت و عبادت الهی است.(1)

حضرت علی(ع) درباره هدف از حکومت خود می فرماید:

قسم به خدا، ارزش این کفش کهنه در نظر من از حکومت بر شما بیشتر است، مگر اینکه به وسیله آن حقی را به صاحب حق برسانم یا باطلی را از میان بردارم.(2)

حضرت در جایی دیگر، درباره پذیرش حکومت می فرماید:

اَللّهُمَ اِنَّکَ تَعلَمُ اَنَّه لَم یَکُنِ اَلّذی کان مِنّا مُنافَسَةً فی سُلطانٍ وَلا التِماسَ شئٍ مِنْ فُضولِ الحُطامِ وَلکن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دینِکَ وَ نُظهِرِ الاِصلاحَ فی بِلادِکَ فَیأمَنَ المَظلُومونَ مِن عِبادِک وَ تُقامَ المُعَطَّلَةُ مِن حُدودِک.(3)

خدایا تو می دانی که آنچه ما انجام دادیم، نه به خاطر رغبت در قدرت بود


1- «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاْءِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». (ذاریات: 56)
2- نک: نهج البلاغه، خطبه 33، ص 111.
3- نهج البلاغه، خطبه 131، ص 406.

ص:71

و نه به دلیل رسیدن به چیزی از بهره ناچیز دنیا، بلکه برای این بود که نشانه های دین تو را بازگردانیم و اصلاح را در سرزمین های تو آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات در امنیت قرار گیرند و حدود اجرا نشده ات به اجرا درآید.

بنابراین، رهبران و کارگزاران حکومت های دینی می توانند با الهام از این آموزه ها، در مسئولیت پذیری و تکلیف مداری افراد نقش ارزشمندی داشته باشند. برای نمونه، امام خمینی رحمه الله، رهبر کبیر انقلاب اسلامی توانست مردم را به خوبی، تربیت و تکلیف مداری را در وجود بسیاری از آنان درونی کند. ایشان با برنامه های الهی و عملکرد خالصانهاش توانست زمینه اجرای بسیاری از احکام اسلام را در جامعه فراهم سازد و دست بسیاری از ستمگران را کوتاه کند. پرهیز از اختلاف و اتحاد کلمه، مبارزه با ستم و فساد، پاسداری از ارزش های دینی و عمل به تکلیف از سیاستهای راهبردی ایشان بود. ایشان در این زمینه می گوید: «همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه».(1)

امام بیش از دیگران، به این سخن باور داشت و بسیاری از دین مداران به این اندیشه ایمان آوردند و در مسیر مسئولیت پذیری و تکلیف مداری گام برداشتند. این حرکت به خوبی میزان اثرگذاری برنامه ها و عملکرد رهبران و کارگزاران نظام های دینی را در تقویت باورهای مردم و نهادینه سازی تکلیف مداری در جامعه، نشان می دهد و آن را به عنوان الگویی روشن، فراروی دیگران می نهد.


1- نک: منشور روحانیت، ص 20.

ص:72

فصل سوم: اباحی گری و تساهل و تسامح

اشاره

فصل سوم: اباحی گری و تساهل و تسامح

از دیرباز اندیشههایی بوده و هست که در برابر اندیشه تکلیف مداری قرار داشته اند. این اندیشهها کوشیدهاند انسان را موجودی رها و آزاد از تکلیف معرفی کنند و با طرح شبهههایی در میان افراد ناآگاه، نظر خود را دارای مبانی استواری جلوه دهند. اندیشه «اباحی گری» و «تساهل و تسامح» از جمله این اندیشهها به شمار میآید.(1)

برخی فرقه های گمراه، اباحی گری را در میان مسلمانان شکل داده و تاکنون توانستهاند در میان گروه هایی از مسلمانان نفوذ کنند. اندیشه تساهل و تسامح که در جهان غرب پدید آمده بود، توانسته است جهان اسلام را تحت تأثیر قرار دهد و بسیاری از جامعههای اسلامی را به سوی تکلیف گریزی بکشاند. از این رو، باید با زمینه های شکل گیری این اندیشهها و مبانی فکری آنان و شبهه هایی که درباره تکلیف مداری بیان کرده اند، آشنا شویم تا جلوی نفوذ این اندیشهها در جامعههای اسلامی و رشد اندیشه تکلیف گریزی را بگیریم. به این منظور، در این فصل به معرفی دو فرقه اباحیه، یعنی مرجئه و صوفیه و حوزه های نفوذ تساهل و تسامح غربی و


1- نک: اثر حاضر، فصل اوّل، طرح موضوع و اهمیت موضوع.

ص:73

پایههای اندیشهای ایشان و نقد آن می پردازیم. در آخر نیز شماری از شبهههای بیان شده درباره تکلیف مداری را طرح می کنیم و به آنها پاسخ میدهیم.

1. مفهوم شناسی

اشاره

1. مفهوم شناسی

زیر فصل ها

الف) اباحی گری

ب) تساهل و تسامح

الف) اباحی گری

الف) اباحی گری

فرقه اباحیه، سر باز زدن از قوانین و مقررات و واجبات دینی را جایز می شمارد و خود را از انجام واجبات و فرمانهای دینی و خودداری کردن از گناهان و کارهای حرام ناتوان می داند.(1) همچنین به جماعت ملحدان که چیزی را حرام و ناروا ندانند، اباحیه گفته می شود.(2) اباحی به کسی گویند که به اباحیه باور داشته باشد و برای خویش و دیگران، انجام کارهای ناشایست و ترک واجبات را جایز بداند.(3)

ب) تساهل و تسامح

ب) تساهل و تسامح

«تساهل» در لغت به معنای سهل گرفتن بر یکدیگر، آسان گرفتن، به نرمی رفتار کردن و سهل انگاری است. تسامح نیز دارای معنایی نزدیک به تساهل است و با عبارتهایی چون آسان گرفتن، مدارا کردن، فروگذاردن و سهل انگاری کردن معنا شده است.(4) تسامح به معنای چشم پوشی کردن، بی احتیاطی و بی پروایی و نرمی و ملایمت ورزیدن نیز معنا شده است.(5) اصطلاح تساهل و تسامح، معادل واژه Tolerance است.(6) این واژه به معنای جلوگیری نکردن از رفتار و باورهایی است که مورد قبول یا علاقه


1- نک: فرهنگ لاروس، ج 1، ص 12.
2- نک: علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1372، چ 1، ص 220.
3- نک: فرهنگ لاروس، ج 1، ص 2.
4- نک: فرهنگ فارسی، ص 312.
5- نک: لغت نامه دهخدا، ص 5876.
6- نک: علی اکبر نوایی، «تولرانس، بنیادها، پی آمدها»، اندیشه حوزه، قم، 1379، ش 23، ص 105.

ص:74

نیست. این اندیشه، یکی از عنصرهای مهم فلسفه لیبرالیسم است(1) که بر آزادی ها و لذت های فردی تأکید فراوانی دارد. بر اساس این دیدگاه، هیچ چیز حتی جامعه حق دخالت در اعمال فرد را ندارد.(2)

2. آشنایی با فرقه های اباحیه در اسلام

اشاره

2. آشنایی با فرقه های اباحیه در اسلام

زیر فصل ها

الف) مرجئه

ب) صوفیه

الف) مرجئه

الف) مرجئه

«ارجاء» در لغت معانی گوناگونی دارد که مهمترین آن به تأخیر انداختن است.(3) در اصطلاح، به معنای تأخیر انداختن حکم مرتکب کبیره است. در متنهایی که از فرقه مرجئه در دست است، ارجاء به معنای تأخیر انداختن حکم مرتکب کبیره تا قیامت است. ایشان اموری را که بر آنها مشتبه است یا مدعی اند نمی توانند درباره آنها داوری آشکاری داشته باشند، به روز قیامت واگذار می کنند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد.(4) پیروان این فرقه، جزو نخستین کسانی بودند که خود را از آشوب ها و فتنه های روزگار عثمان کنار کشیدند و پس از قتل او، با معاویه و امام علی(ع) بیعت نکردند و در جنگهای صفین و جمل و نهروان حاضر نشدند و هیچ یک از طرف های درگیر را یاری نکردند. در این رخدادها، عبداللّه بن عمر بن خطاب می گفت: «در این فتنه با کسی نمی جنگم و هر کس پیروز شد، پشت سر او نماز می گزارم». اسامه بن زید حارثه کلبی می گفت: «من با گوینده لااله الاالله هرگز نمی جنگم.» حرمله غلام اسامه می گوید: «اسامة مرا نزد علی (ع) فرستاد و گفت ایشان را سلام برسان و بگو اگر در کام شیر بودی، هر


1- نک: عبدالرسول بیات، فرهنگ واژه ها، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ص 214.
2- نک: «تولرانس، بنیادها، پی آمدها»، ص 106.
3- فرهنگ لاروس، ج 1، ص 119.
4- نک: رسول جعفریان، مرجئه؛ تاریخ و اندیشه، قم، خرم، 1371، صص 17و 18.

ص:75

آینه دوست داشتم من نیز به کامش درآیم، ولی در این پیش آمد با تو همراهی ندارم».

از دیگر کسانی که از فتنه عثمان کنار کشیدند و به ارجاء باور داشتند، گروهی از جنگجویان بودند. این گروه، به دلیل جنگ از مدینه بیرون رفته بودند و پس از کشته شدن عثمان بازگشتند و در این ماجرا، موضعی بی طرفانه گرفتند. اینان و گروهی دیگر، نماینده نخستین مرجئه در صدر اسلام به شمار می آیند. ایشان کار مردم را به روز رستاخیز حواله می کردند و داوری درباره اعمال بندگان را تنها به خداوند وا می نهادند. این اندیشه، آرام آرام رشد یافت و پایه های فرقه مرجئه را بنیان نهاد.(1)

باور مرجئه درباره جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بود که پس از برگزیدن امام بر اساس اجماع، باید هرچه او می گوید، اطاعت کرد و فرمان او را واجب شمرد. مرجئه، عصمت امام از خطا را لازم نمی دانست. از این رو، حضور فرقه مرجئه، کاملاً به سود معاویه و نوادگان او تمام شد.(2) به دنبال این موضع گیری سیاسی، بسیاری از پیروان مرجئه بر این باور بودند که ایمان چیزی به جز تصدیق قلبی نیست و هرکس قلباً ایمان بیاورد، مؤمن به شمار میآید. برخی از آنها، ایمان را تصدیق به قلب و اقرار به زبان میدانستند، ولی همگی بر این باور بودند که عمل در مرتبه ای پس از ایمان قرار دارد و عمل را رکن ایمان نمی دانستند. از این رو، مرتکب گناه کبیره را


1- نک: حسین عطوان، فرقه های اسلامی در سرزمین شام در عصر مولوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1371، چ 1، صص 17 _ 20.
2- نک: محمّدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، چ 2، ص 405.

ص:76

نیز مؤمن می دانستند. از سویی ایمان را تجزیه پذیر و دارای مرتبههای گوناگون نمی دانستند و بر این باور بودند که اهل ایمان در ایمانشان بر یکدیگر هیچ برتری و فضیلتی ندارند. بنابراین، هرکس به اسلام قلباً ایمان آورد، خواه از خوارج باشد یا بنی امیه و خواه شیعه، همگی دین دارند و از نظر ایمانی، بر یکدیگر برتری ندارند. از این رو، هیچ کس را نباید کافر و همیشه در دوزخ دانست.

احمد امین در این باره می نویسد:

از نتایج تعالیم مرجئه در رابطه با ایمان به اینکه ایمان تصدیق قلبی است و عمل در آن راه ندارد، توسعه دایره مؤمنین می باشد. بدین گونه که هرکس ایمان به خداوند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیاورد مؤمن می باشد، اگرچه مرتکب گناهان کبیره نیز باشد از این روی ممکن است مرتکب کبیره، بدون عقاب وارد بهشت شده و یا مدتی عذاب و سپس وارد بهشت شود. این نظریات مرجئه را بعدها، اهل سنت اقتباس نمودند.(1)

مرجئه بر اساس اعمال و چگونگی پیوند آن با ایمان، به دو گروه تقسیم می شدند. گروه نخست، اعتدالی ها بودند که کردار را نشانه ایمان می دانستند و بر این باور بودند که ایمان، اصل است و عمل، فرع بر آن و عمل چندان مدخلیتی در نجات یافتن یا نیافتن مؤمن ندارد.(2) برخی افراد این گروه با حاکمان ستمکار، مخالف بودند و در برابر آنها می ایستادند. نعمان بن ثابت ابوحنیفه، امام مذهب حنفی، جزو افراد معتدل این فرقه به شمار میآید. وی از برجسته ترین شاگردان حماد بن سلیمان بود. حماد از محدثان کوفی و


1- نک: احمد امین، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چ 3، ج 3، صص 324 و 325.
2- نک: علی اکبر نوایی، سماحت و سهولت یا تساهل و تسامح اسلامی، اندیشه حوزه، مشهد، آستان قدس رضوی، 1379، ج 24، ص 176.

ص:77

نخستین کسی بود که در کوفه ندای ارجاء سر داد و ریاست مرجئه را بر عهده داشت. پس از وی، ابوحنیفه ریاست این فرقه را بر عهده گرفت.(1) او در دو کتاب خود، به نام های فقه اکبر و العالم و المتعلّم، باورهایش را درباره ارجاء تبیین می کرد. وی ایمان را جدا از عمل میدانست و بر این باور بود که عمل نقش چندانی در ایمان ندارد و ایمان به دور از شدت و ضعف است و ایمان انسان ها و فرشتگان، یکسان است. از این رو، مؤمن به دلیل باور به خدا، حتی با انجام گناه کبیره، از دایره ایمان خارج نمی شود و باید در مورد قضاوت نسبت به آنها توقف کرد.(2) وی در کتاب فقه اکبر می نویسد:

مؤمنان در ایمان به توحید با یکدیگر مساوی هستند و برتری آنها بر یکدیگر تنها در اعمال و رفتار آنهاست.(3)

گروه دوم، افراطی ها هستند که بر این باور بودند با وجود شهادتین، گناه هیچ زیان ندارد و هر کس ذره ای ایمان داشته باشد، به جهنم نمی رود. ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه، از این گروه، با نام «مرجئه خلّص» نام می برد و مقاتل بن سلیمان و یارانش را پیروان این فرقه می شمارد.(4) چنان که می بینیم، این دیدگاه به نافرمانان و گناه کاران جرئت انجام مفاسد و معاصی را میدهد و به گونه ای افراطی، آنها را به بهشت، مطمئن و امیدوار می کند. این گروه، تأدیب جانیان و بزه کاران را ضروری نمیداند و آن را روا نمی شمارد. از این رو، کردار و رفتار خلیفه های فاسق عصر خود را توجیه


1- نک: رسول جعفریان، مرجئه، تاریخ و اندیشه، قم، نشر خرم، 1371، ص 42.
2- نک: رسول جعفریان، مرجئه، تاریخ و اندیشه، قم، نشر خرم، 1371، ص 66.
3- نک: رسول جعفریان، مرجئه، تاریخ و اندیشه، قم، نشر خرم، 1371، ص 59.
4- نک: رسول جعفریان، مرجئه، تاریخ و اندیشه، قم، نشر خرم، 1371، ص 88.

ص:78

میکردند.

فرقه مرجئه، به ویژه گروه افراطی آن با انکار نقش عمل در ایمان، راه را برای اباحی گری دینی و نهادینه سازی بی مبالاتی نسبت به شرایع دینی گشودند و با کافی دانستن شهادتین، از خلیفههای ستمکار دوره خود حمایت کردند؛ زیرا با مؤمن دانستن ایشان، کردار آنها نیز توجیه و راه هرگونه انتقاد و مخالفت با آنها بسته می شد.(1) این افکار، آرامآرام گسترش یافت و در دوره مأمون، خلیفه عباسی، ارجاء با اباحی گری تا حدود بسیاری همسان گشت. نصر بن شمیل، در توصیف ارجاء به مأمون چنین می نویسد:

ارجاء دینی است که موافقت با ملوک دارد و به کمک آن به دنیاشان می رسند و از دینشان می کاهند.(2)

در این زمان، ابونواس با تکیه بر آمرزش الهی، مردم را با اشعارش به گناه کردن تشویق می کرد و می گفت:

تا آنجا که توان داری، گناه کن؛ زیرا تو در برابر خدای بخشنده قرار خواهی گرفت. پس از آنکه بر او وارد شدی، آمرزش او را خواهی دید و آقا و سرور بزرگی را دیدار خواهی کرد. در آن روز، انگشت ندامت به دندان خواهی گرفت که چرا از ترس جهنم، از دنیا بهره کافی و وافی بر نگرفته ای.(3)

بعدها با پیدایش و رشد مذهب اشعری در میان اهل سنت و حذف تدریجی مذهب اهل حدیث، اهل سنت برخی آرای مرجئه درباره ایمان را پذیرفتند. در این باره، دکتر عبدالحلیم محمود، پس از بیان آرای مرجئه


1- نک: سماحت و سهولت یا تساهل و تسامح اسلامی، صص 176 و 177.
2- نک: مرجئه، تاریخ و اندیشه، صص 99 و 100.
3- نک: مرجئه، تاریخ و اندیشه، صص 99 و 100.

ص:79

می نویسد: «این نظرات با آرای اهل سنت هیچ اختلافی ندارد».(1)

بدین ترتیب، فرقه مرجئه در دوره خلافت عثمان شکل گرفت و در دوره بنی امیه گسترش یافت و در دوره بنی عباس در اباحی گری غوطه ور شد و سرانجام فروپاشید یا در دیگر مذهبهای اهل سنت و جماعت هضم شد و به عنوان فرقهای مستقل پابرجا نماند.

ب) صوفیه

ب) صوفیه

فرقه صوفیه در قرنهای نخست پس از ظهور اسلام شکل گرفت و جزو معدود فرقههایی است که تاکنون توانسته به حیات خود ادامه دهد و در میان برخی جوامع اسلامی راه یابد. هم اکنون نیز ردّپای آنان در مرکزهای مهم فرهنگی و اجتماعی جامعههای اسلامی دیده می شود. این در حالی است که بسیاری از آداب و افکار برخی از آنان، از مبانی عقلی و شرعی فاصله گرفته و افزون بر فقیهان متشرعه، شمار بسیاری از مشایخ بزرگ آنها نیز از جنید بغدادی تا خواجه عبداللّه انصاری به سخنان نادرست و تندروی های ایشان اعتراض کرده اند.(2)

به دلیل شباهت میان برخی اندیشههای ایشان با اندیشههای عارفان و زاهدان راستین، برخی دوستداران حقیقت و معرفت که ساده اندیش اند، به این فرقه علاقهمند می شوند. در این پژوهش، با توجه به نقش اساسی این فرقه در گسترش اباحی گری در جهان اسلام، کمی بیشتر با آن آشنا خواهیم


1- نک: مرجئه، تاریخ و اندیشه، صص 184 و 185.
2- نک: عبدالحسین زرین کوب، دنباله جست وجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر، 1366، چ 2، ص 9.

ص:80

شد، گرچه شناخت همه جنبههای آن نیازمند پژوهش جامع و جداگانه ای است.

در اینکه وجه تسمیه و اشتقاق کلمه صوفی چیست، نظرهای گوناگونی بیان شده است که تنها به یکی از محتمل ترین آنها اشاره می کنیم. این کلمه از صوف به معنای پشم گرفته شده است. پشمینه پوشی از آداب و رسوم راهبان مسیحی بوده و عنوان صوفی، پیش از اسلام نیز وجود داشته است.(1) برای شناخت زمینه و انگیزه های پیدایش تصوف در جهان اسلام، باید به وضع جامعه اسلامی که تصوف از آن سر برآورده است، و به عوامل بیرونی اثرگذار بر چگونگی شکل گیری این فرقه در میان مسلمانان توجه شود.

در پی درگذشت پیامبر اسلام و پس از ماجرای سقیفه، جامعه اسلامی آرامآرام از قرآن و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاصله گرفت و امت اسلامی پراکنده گشت و زمینه پیدایش مذهبها و باورهای گوناگون فراهم شد.(2) این امر، در دوره خلافت عثمان شدت گرفت و در دوره بنی امیه و بنی عباس به اوج خود رسید. در این دوره، جنبه مذهبی حکومت خلفا آسیب دید و به حکومتی ستمکار و اشرافی بدل شد. بسیاری از مسلمانان، بر خلاف پندهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آموزههای اسلام، به تجمل پرستی و جاه طلبی آلوده شدند.

از سوی دیگر، مسلمانان دچار کشمکش ها و اختلافهای بسیاری بودند که به دلیل کنار گذاشته شدن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پدید آمده بود


1- نک: یحیی یثربی، عرفان نظری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، چ 2، ص 67.
2- نک: آقا محمّد جعفر بن آقا محمّدعلی بن وحید بهبهانی، فضایح الصوفیه، قم، انصاریان، 1413ه_ .ق، صص 18_ 21.

ص:81

و ادامه آن، بسیاری از مسلمانان را خسته و سرخورده کرد. از این رو، گروهی از مسلمانان که آموزههای اسلام را در زمینه زهد و توجه به حیات اخروی به خاطر داشتند، از جامعه فاصله گرفتند و به زندگی زاهدانه و عابدانه روی آوردند. در واقع، اینان، نخستین بنیان گذاران تصوف بودند، ولی در آن زمان اصطلاح صوفی رایج نبود و ایشان با عنوان هایی چون عابد و زاهد شناخته می شدند، ولی زهد و عبادتی که راه افراط را میپیماید و رفتهرفته از زهد و عبادت اسلامی فاصله می گیرد و به سوی صوفی گری پیش می رود.(1)

عنوان صوفی در میان مسلمانان، از نیمه اول قرن دوم هجری پدیدار شد. نخستین کسی که در اسلام به لقب صوفی معروف شد، ابوهاشم کوفی، درگذشته 161 هجری قمری است.(2) وی مانند رهبانان، جامه پشمینه و درشت می پوشید و چون نصارا، به حلول و اتحاد باور داشت.(3) قدمای علمای شیعه، صوفیه را از جمله مذاهب اهل سنت شمرده و بیشتر اهل سنت نیز صوفیه را از خود دانسته اند. بر آگاهان پوشیده نیست که قدمای متصوفه، همگی از اهل سنت بوده اند و کتابهای تراجم صوفیه نیز گواه بر آن است.(4) مجموعهای از عوامل بیرونی، در گرایش زاهدان و عابدان قرنهای اولیه اسلامی به سمت تصوف تأثیر فراوانی داشته است. آداب و عادات یا اندیشه های فلسفی که از منابع غیر اسلامی و ملتها و مذهبهای


1- نک: یوگنی ادواردویچ برتلس، تصوف و ادبیات صوفی، ترجمه: سیروس ایزدی، تهران، امیرکبیر، 1376، چ 2، صص 3_ 8؛ عباسعلی عمید زنجانی، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1346، صص 253 _ 258.
2- نک: عرفان نظری، ص 126.
3- نک: فضایح الصوفیه، ص 28.
4- نک: فضایح الصوفیه، ص 22.

ص:82

دیگر در میان مسلمانان نفوذ کرد، پس از مدت کوتاهی، به اصول اساسی تشکیل دهنده تصوف تبدیل گشت. از مهمترین این عوامل، رهبانیت مسیحی، افکار و آداب صوفیانه هندی و فلسفه نوافلاطون اسکندریه است.

رهبانیت مسیحی، نخستین مسلکی است که فرقه صوفیه از آن پیروی کرد و رنگ تازه ای به زهد و تصوف اسلامی بخشید. دین مسیح، از جمله دین های کهن اعراب بود و پس از ظهور اسلام و گسترش آن نیز مسلمانان با مسیحیان و رهبانان پیوند نزدیک و مکاتبات و مناسباتی داشتند. شمار بسیاری از راهبان مسیحی در سرزمین های اسلامی پراکنده بودند. در این میان، آنان، به دوره گردی و سیاحت سرگرم بودند و با مسلمانان، به ویژه متصوفه معاشرت داشتند.(1) تأثیر آموزههای رهبانیت بر تصوف اسلامی زمانی آشکار می شد که گروهی از سران اولیه صوفیه در خانواده های مسیحی، تربیت و رشد یافتند. برای نمونه، جنید که صوفیه وی را «سیدالطائفه» می نامند، پدر و مادری ترسا و مسیحی داشت یا «ذوالنون» در مصر و «ابوسلیمان دارانی» و «ابوادهم» در شام زندگی می کردند. این در حالی است که مصر و شام و عراق از مرکزهای مهم رهبانیت و مسیحیت پیش از اسلام بود.

برخی آداب رهبانیت مسیحی عبارتند از: «پشمینه پوشی، خودداری از خوردن گوشت، دایم الصیام بودن، ترک ازدواج و مجرد زیستن، دوره گردی و سیاحت، دیرنشینی و اقامت در خانقاه، افراط در توکل تا به آنجا که کار کردن برای کسب روزی و دوا خوردن و معالجه مرض را مخالف توکل


1- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص 259.

ص:83

می شمردند. غالب این آداب از جمله آداب و ریاضات صوفیه نیز می باشد».(1)

از دیگر عوامل بیرونی اثرگذار بر آداب صوفیه اسلامی، افکار و آرای مذهبها و مکتبهای صوفیه هندی و بودایی است. این آرا در دوره بنی امیه که مرز سرزمین های اسلامی از سند گذشت و تا چین گسترش یافت، به سرزمین های اسلامی نفوذ کرد. در قرن دوم هجری، شمار بسیاری از مرتاضان بودایی و جوکی های تارک دنیا و دوره گردهای هندی در کشورهای اسلامی، به ویژه شام و عراق پراکنده بودند. هند، پیش از اسلام به مقتضای اوضاع و احوال و عقاید گوناگون آن دیار، یکی از مرکزهای مهم صوفی گری بود، به گونهای که آن سرزمین را زادگاه تصوف دانستهاند. افکار و آداب تصوف اسلامی، به اندازه ای با آرا و آموزههای هندی همسان است که برخی گمان برده اند هند در نفوذ تصوف در اسلام نقش اصلی را داشته است.(2)

عامل بیرونی دیگری که می توان آن را از عوامل اثرگذار تصوف اسلامی دانست، اندیشهها و باورهای فلسفی نوافلاطونی اسکندریه است.(3) تشابه میان عرفان و تصوف اسلامی و فلسفه نوافلاطونی، روشن و آشکار است. پژوهشهای تاریخ نگاران و نیز مقایسه آرا و باورهای این دو مسلک نیز مؤید این سخن است.(4) این افکار از قرن دوم هجری در میان مسلمانان ترجمه و منتشر شد و در دوره خلافت بنی عباس، روز به روز گسترش یافت. مأمون به اندازهای به کار ترجمه کتاب علاقه داشت که برای هر


1- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، صص 263_ 268.
2- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، صص 269 _ 271.
3- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص 309.
4- نک: عرفان نظری، ص 97.

ص:84

ترجمه ای، برابر وزن آن طلا می داد.

بر اساس نشانه های تاریخی، افکار و عقاید نوظهور و ذوقی که در قرن سوم هجری سبب دگرگونی صوفی گری اسلامی شد، از آرای فلسفه یونان و نوافلاطونی بهره برده است. سریانی ها و صابئین که واسطه جابهجایی فلسفه های یونانی و اسکندریه به سرزمین های اسلامی بودند، در شام و مصر زندگی میکردند که از مرکزهای مهم تصوف بود. از سویی به دنبال انتشار فلسفه های یونانی و اسکندریه در عراق و تشکیل حوزه های علمی در بغداد، مرکز صوفی گری به بغداد منتقل شد و نخستین مجمع روحانی و نشستهای صوفیان به نام «حلقه» در بغداد در نیمه قرن سوم هجری، یعنی آغاز پیدایش افکار عرفانی در تصوف، راه اندازی گشت.(1)

پس از نفوذ عقیده به وحدت وجود که از باورهای نوافلاطونیان یونان بود، انقلابی در میان پیروان تصوف شکل گرفت و گروهی از سران صوفیه، از جمله حلاج، بایزید بسطامی و شبلی، سرمست باده وحدت وجود گشتند و برخی از آنها حالت جنون آمیزی به خود گرفتند. تفسیری که صوفیه برای آن در نظر گرفت، حتی از نظریه وحدت وجود نوافلاطونیان نیز افراطی تر و اغراق آمیزتر بود.

در اینجا به برخی آرا و عقاید نوافلاطونیان اشاره می کنیم. ایشان به وحدت وجود باور داشتند و موجودات را مظهر هستی مطلق شمردند و برخی اشیا را نیز مظهر ارباب انواع و مُثُل افلاطونیه و قابل پرستش دانستند. آنها مانند افلاطون، فیلسوف یونانی، تنها راه رسیدن به دانش حقیقی و معرفت خدا را راه کشف و شهود می دانستند. فلوطن، سر سلسله


1- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، صص 311 _ 322.

ص:85

نوافلاطونیان معتقد بود برای رسیدن به وجود مبدأ اعلی باید از حس و عقل تجاوز کرد و به کشف و شهود متوسل شد و در عوالم وجد و حال به سیر و سلوک پرداخت. به عقیده وی، سالک نباید تنها به تماشای آن حقیقت عالی بسنده کند، بلکه باید طالب وصال و جویای اتحاد با او باشد. این وصال یا وصول به حق، حالتی است که برای انسان دست می دهد و آن بی خودی (فنا) است. در آن حالت، انسان از هر چیز، حتی خود بیگانه می شود و بی خبر از جسم و جان و فارغ از زمان و مکان و بینیاز از فکر و وارسته از عقل می شود. او در این حالت، مست عشق است و میان خود و معشوق فرق نمی گذارد. به نظر وی، انسان پس از تهذیب نفس و پیمودن درجههای سلوک به مرحله ای می رسد که با الوهیت یگانه می شود. آنجا نگرنده و نگریسته، یکی است.(1) نو افلاطونیان برای رسیدن به اتحاد، سیر و سلوک و ریاضت کشی و اعراض از عالم ماده را در قوس صعود و بازگشت به مبدأ اصلی ضروری می دانستند و به مقامات و احوال اعتقاد داشتند.(2)

آنچه بیان شد، برخی افکار و آدابی بود که ریشه در منابع غیر اسلامی داشت و پیش از پیدایش تصوف اسلامی در میان دیگر ملتها و مذهبها رایج بود. اکنون، کوتاه و گذرا، به برخی آداب و افکار صوفیه اسلامی اشاره می کنیم. این فرقه از نظر اعتقادی، به دو گروه حلولیه و اتحادیه تقسیم می شود. حلولیه بر این باورند که خداوند در ما و در بدن جمیع عرفا حلول می کند و اتحادیه معتقد است ما با خدا یکی شده ایم و خداوند با همه عارفان یکی می شود.


1- عرفان نظری، صص 98 و 99.
2- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، صص 69 _ 71.

ص:86

در زندگینامه بایزید بسطامی (درگذشته 261 ه_.ق) آمده است:

یک بار در خلوت بود و بر زبانش برفت که «سبحانی ما اعظم شأنی»؛ یعنی من منزه هستم و چه بزرگ است شأن و مقام من. چون به وی اعتراض کردند، گفت: خدای جبار خود را به زبان بنده اش تقدیس و تنزیه نمود! از او از امر به معروف و نهی از منکر پرسیدند، گفت: در ولایتی باشید که در آن امر به معروف و نهی از منکر نباشد که این هر دو در ولایت خَلق است. در حضرت وحدت، نه امر به معروف است و نه نهی از منکر. وی می گفت: خدای تعالی بر اسرار خلق مطلع است، به هر سَر که بنگرد، خالی بیند، مگر سر بایزید که از خود پر بیند. کسی از او سؤال کرد که عرش چیست؟ گفت: من هستم. پرسید: لوح و قلم چیست؟ گفت: من هستم. به بایزید گفتند: فردای قیامت خلایق در زیر پرچم حضرت محمّد مصطفی علیه الصلاه و السلام باشند. وی گفت: به خدایی خدا که پرچم من از پرچم محمّد صلی الله علیه و آله زیادت است که پیامبران و خلایق زیر پرچم من باشند.(1)

شیخ عطار درباره منصور حلاج (درگذشته سال 309 ه_.ق) می نویسد:

جماعت بر قتل او اتفاق کردند، از آنکه می گفت: اناالحق. وی را بردند تا بر دار کنند. هزاران آدمی گرد آمده بودند و او می گفت: «حق حق حق انا الحقْ»(2) او با اهل سنت سنی بود و خود را از ایشان وا می نمود و نزد شیعیان دعوی نیابت و وکالت حضرت صاحب الزمان(ع) می کرد و در پیش ملحدان دعوی خدایی می کرد. نام های پیامبران بر بعضی از مریدان خود گذاشته بود و ایشان را گفته بود تا مردم را به خدایی او دعوت کنند. برخی از صوفیه او را حلاج الاسرار لقب دادند، از آن جهت که بی محابا دعوی خدایی کرد و کشف راز نمود.(3)


1- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، صص 323 _ 325.
2- نک: تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، ص 326.
3- نک: فضایح الصوفیه، ص 69.

ص:87

شیخ طوسی منصور حلاج را جزو کسانی که به دروغ ادّعای نیابت امام زمان (عج) را داشته برشمرده است و از زبان حسین بن روح (نائب خاص امام زمان (عج)) لعن او را نقل کرده است.(1)

شیخ طبرسی نیز می نویسد: در مورد عده ای از مدعیان دروغین نیابت از جمله حسین بن منصور حلاج، از جانب امام زمان (عج) توسط حسین بن روح توقیعی مبنی بر لعن و برائت از این افراد صادر شده است.(2)

پس از قرن چهارم اعتقاد به وحدت وجود در میان صوفیه رونق بیشتری یافت و صوفیان، آنچه پیشینیان با اشارات می گفتند، آزادانه بیان کردند.

گروهی از اتحادیه بر این باورند که ما به خداوند یکتا رسیده و به او واصل شده ایم. از این رو، به «واصلیه» معروف هستند. ایشان معتقدند نماز و روزه و حج و دیگر احکام شرعی برای آن وضع شده است تا آدمی به تهذیب اخلاق رو آورد، ولی چون تهذیب اخلاق کرده ایم و معرفت اشیا و شناخت حق تعالی برای ما حاصل گشته است و ما به خدا واصل شده ایم، تکالیف شرعی از ما برداشته شده است و هیچ چیز بر ما واجب نیست و تمام محرمات بر ما حلال است. هر کس به این مقام عالی برسد، هر کاری از او سربزند، خواه شرب خمر باشد، خواه زنا و لواط و دزدی، جای اعتراض ندارد و او را از این کارها نمی توان باز داشت.

گروهی از ایشان که به «حبیبیه» معروف هستند، می گویند: «چون بنده به درجه معرفت اشیا رسید و به دوستی حق پیوست و از دوستی دیگران


1- نک: محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة للحجة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ه_ . ق، صص 400 _ 405.
2- نک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ه_ . ق، ص 474.

ص:88

برید، قلم تکلیف از او برداشته می شود و از بندگی و قید عبودیت می رهد. پس در آن هنگام حرام است بر او مقید به شریعت و احکام شریعت بودن».

بیشتر صوفیه جبری مسلک هستند و بر این باورند که خیر و شر، بر اساس تقدیر خداوند است. از این رو، برخی از آنان معتقدند که کوشش آدمی در انجام تکالیف، بیهوده است و برخی از آنها که به «ملامتیه» معروف هستند، بر این باورند که گناهکاران، برتر از پرهیزکاران هستند؛ زیرا مردم، ایشان را به دلیل گناهپیشگی سرزنش می کنند که مرتبهای بلند است که دست عابدان به آن نمیرسد.

گروهی دیگر از ایشان که «حالیه» نام دارند، می گویند رقصیدن، فریاد کشیدن و شادی کردن، به دلیل تجلی حق در ماست. ایشان «رقص» و «سماع» را «حال» مینامند و می گویند در حالت «سماع»، صفتهای خدا را می توان در ما یافت؛ چون ما از خود بیخود شویم، خدا نزد ما آید و سر ما در دامن گیرد و با ما راز گوید و ما نیز با او راز گوییم. او دست در گردن ما میاندازد و ما هم دست در گردن او میاندازیم. اینان معتقدند روی پسران و شاهدان دیدن و بوسیدن آنها از روی شهوت و زنا و لواط کردن با آنان، پسندیده است.

گروهی از ایشان که «تسلیمیه» نام دارند، بر این باورند تا کسی به مقام تسلیم نرسد، به مرتبه عالیه عرفان نمیرسد و او را عارف نمیتوان نامید. ایشان میگویند تسلیم به این معناست که هرچه پیر گوید و بخواهد، مرید راضی است و آن را اجابت میکند، گرچه آن عمل خلاف شرع باشد. این گروه، زنجیری به نشانه تسلیم در برابر پیرشان به گردن می آویزند.

گروه دیگری از صوفیه، «جمهوریه» نام دارند که بسیاری از متأخرین

ص:89

جزو این گروه هستند. از هر گروه از فرقه صوفیه، باور و رفتاری را برگزیده و آنها را در هم آمیخته اند. پیروان جمهوریه بر این باورند که در مورد هیچ چیزی نباید بد گفت، بلکه باید همه را دوست داشت؛ زیرا هر کس و هر چیزی، جزئی از اجزای الهی است. کفر و اسلام، حلال و حرام، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، محمد و ابوجهل، علی و ابن ملجم، حسین و یزید، مطیع و عاصی، ظالم و مظلوم، موحد و ملحد، همه خوب هستند. اینان کسی را نامحرم نمیدانند و به پسران و دختران و زنان عشق میورزند و آن را راهی برای عشق به خداوند میدانند. در چله مینشینند و مریدان را در چله می نشانند. ایشان دیوانگان را دوست میدارند و آنها را از بزرگان الهی می شمارند. در مراسمشان از دف و نی و سازها بهره میبرند و دعوی کشف و کرامات دارند.(1)

نادرستی آرا و افکار برخی گروه های صوفیه بر کسی پوشیده نیست. از این رو، آرای این گروه از صوفیه را بسیاری از فقیهان و عالمان بزرگ، نادرست دانسته اند. از جمله: شیخ مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد، علامه حلی در نهج الحق و کشف الصدق، مقدس اردبیلی در حدیقة الشیعه، محقق کرکی در المطاعن المجرمیه فی ردّ الصوفیه، ملا احمد تونی در فی الردّ علی الصوفیه، شیخ حرّ عاملی در اثنی عشریه فی ردّ الصوفیه، شیخ علی بن محمد بن حسن عاملی در السهام المارقه، سید محمد بن محمد سبزواری در تنبیه الغافلین و اخزاء المجانین، علامه محمدباقر مجلسی در عین الحیاة.(2)


1- نک: فضایح الصوفیه، صص 81 _ 121.
2- در دهه های اخیر نیز کتاب های زیادی در نقد صوفیه نوشته شده است که به تعدادی از آن اشاره می کنیم: خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه از محمد علی وحید بهبهانی، فضایح صوفیه از محمدجعفر وحید بهبهانی، عارف و صوفی چه می گوید از میرزا جواد آقا تهرانی، جلوه حق از ناصر مکارم شیرازی، سراب عرفان از حسن میلانی، رازگشا از عباس علی کیوان قزوینی، سلوک در تاریکی از نورعلی الاهی، در کوی صوفیان از تقی داوری، نقد صوفی از محمدکاظم یوسف پور، عرفان و شریعت از سید یحیی یثربی، موضع تشیع در برابر تصوف از داود الهامی، مناظرات و مکاتبات از محمد مردانی و مأخذیابی احادیث جامع الاسرار از علی نقی خدایاری.

ص:90

روایتهای بسیاری نیز در رد و تقبیح افکار صوفیه و سردمدارانشان بیان شده است که تنها به بیان روایتی از امام رضا(ع) بسنده می کنیم:

مَنْ ذُکِرَ ِعنْدَهُ الصُّوْفیَّه وَ لَمْ یُنْکِرْهُمْ بِلِسانِه وَ قَلْبِه فَلَیْسَ مِنّا وَ مَنْ اَنْکَرَهُم فَکَاَنَّما جاهَدَ الکُفّار بَیْنَ یَدَی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله .(1)

کسی که نزدش از صوفیه صحبت شود و او ایشان را به زبان و قلبش انکار نکند، از ما نیست و کسی که ایشان را انکار کند، مانند این است که در کنار رسول اللّه صلی الله علیه و آله با کافران مبارزه کند.

3. مبانی اباحی گری و نقد آنها

اشاره

3. مبانی اباحی گری و نقد آنها

زیر فصل ها

الف) بی نیازی از عمل پس از رسیدن به حق

ب) کافی بودن ایمان بدون عمل برای نجات و سعادت

الف) بی نیازی از عمل پس از رسیدن به حق

الف) بی نیازی از عمل پس از رسیدن به حق

در بررسی فرقه صوفیه گفته شد گروهی از ایشان ادعا می کنند که بر اثر تهذیب نفس، به خداوند یکتا رسیده اند. از این رو، تکالیف شرعی از دوش آنها برداشته شده است. هیچ چیز بر آنها واجب نیست و محرمات برای آنها حلال است. تکالیف برای تهذیب اخلاق و وصول به حق است؛ حال آنکه ایشان به مقصد رسیده و به حق واصل شده اند.

نقد

این ادعا بر این پایه استوار است که ذات پروردگار دست یافتنی است و با او می توان متحد شد. در بحثهای توحیدی و فلسفی ثابت شده است که انسان هر اندازه رشد کند، باز بنده و معلول است و معلول، عین نیاز و ربط و تعلّق و وابستگی به علت است. علت و ذات احدیّت مقوّم وجود آن


1- حسین نوری، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1408 ق، چ 1، باب وجوب البرائه من اهل البِدَع، ص 323.

ص:91

معلول است و هیچ گاه معلول در مرتبه علت قرار نمی گیرد.(1) حق تعالی، آن خالق یکتا و ذات بی همتایی است که هیچ مخلوقی، توان شناخت و دسترسی به ذات او را ندارد، چه رسد به اینکه به او واصل و با او یکی شود. از این رو، این ادعا که انسان در سیر تکاملی خود به مرحله ای می رسد که با ذات پروردگار، متحد و از تکلیف، بی نیاز می شود، با مبانی عقلی و فلسفی و اصول خداشناسی سازگار نیست.

اگر چنین ادعایی درست بود، قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم(ع) از آن سخن به میان میآوردند. حال آنکه آموزههای ایشان، برخلاف آرای صوفیه است. در هیچیک از آیههای قرآن و روایتهای امامان معصوم(ع)، انجام واجبات الهی و ترک محرمات، به پیش از تهذیب نفس و رسیدن به حق، بستگی ندارد. آیهها و روایتها، نشان دهنده وجود تکالیف الهی تا آخرین لحظه زندگی انسان است و در این زمینه، هیچ کس، حتی امامان معصوم(ع) استثنا نیستند. به همین دلیل، پیامبر اسلام و امامان معصوم(ع) که در بالاترین درجه قرب الهی قرار دارند، نه تنها هیچ گاه درباره خود چنین ادعایی نداشتند، بلکه تا آخرین لحظه زندگیشان، به همه تکالیف الهی پای بند بودند و پیوسته از بندگی خود در برابر پروردگار یاد می کردند. از این رو، سیره زندگی معصومان(ع)، نشاندهنده نادرستی چنین ادعاهایی است.

ب) کافی بودن ایمان بدون عمل برای نجات و سعادت

ب) کافی بودن ایمان بدون عمل برای نجات و سعادت

پیش از این دانستیم که گروهی از مرجئه، عمل را شرط ایمان نمیدانستند و وجود ایمان را به تنهایی برای رهایی و فرار از کیفر الهی، کافی میشمردند.


1- نک: سید محمّد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ج 5، ص 94.

ص:92

ایشان بر این باور بودند که هر کس قلباً به خداوند یکتا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان داشته باشد و به آن شهادت دهد، پارسا به شمار میآید؛ خواه انسانی گناهکار باشد و خواه پرهیزکار و پای بند به تکلیفهای الهی. از این رو، هیچ یک را نباید کافر و اهل دوزخ دانست. داوری در مورد آنها را باید به خداوند واگذار کرد و در برابر رفتار و کردار آنها باید ساکت بود.

نقد

این نظرها، بر این اساس استوار است که ایمان جدا از عمل است و آن کس که گرفتار جهنم و عذاب الهی خواهد شد، کافر است، نه انسان مؤمن. از این رو، فرد پارسا سرانجام نجات مییابد و اعمالش نقشی در رهایی وی ندارد. تردیدی نیست که در معنای لغوی ایمان، مفهوم عمل نهفته نیست. از این رو، درباره معنای لغوی لفظ ایمان بحثی نیست، بلکه بحث درباره این است که آیا شخصی که بیپروا گناه می کند و از انجام آن نیز پشیمان نیست، پارساست؟ به دیگر سخن، آیا ادعای ایمان، برای رستگاری کافی است یا آنچه سبب رهایی میشود، وجود ایمان واقعی در جان آدمی است؟

پاسخ روشن است. برای رهایی، شخص باید به خدا و پیامبر او ایمان داشته و معتقد باشد آنچه پیامبران الهی اعلام می کنند، از سوی خداوند متعال است و باید از آن پیروی کند؛ زیرا ایمان یعنی باور قلبی و کسی که دارای چنین باوری باشد، مؤمن است. بنابراین، کسی که چنین اعتقادی ندارد، پارسا به شمار نمیآید، هرچند شهادتین را گفته باشد. ناگفته پیداست که آثار ایمان واقعی، خواه ناخواه در اعمال فرد ظاهر می شود. وقتی کسی ایمان دارد غذایی که پیش روی اوست، فاسد است و او را مسموم می کند، آن را نمی خورد. اگر واقعاً شخصی پرهیزکار باشد، در صورت لغزش و

ص:93

افتادن در دام گناه، پشیمان میشود و از عمل خود بیزاری می جوید. اگر از کسی گناه کبیره سر بزند و پشیمان نشود، نشانه بیایمانی است و نمی توان چنین شخصی را رستگار دانست.

نظریه ایمان بدون عمل، به دلیل نفی اثرگذاری اعمال در ایمان، افراد را نسبت به ترک واجبات و ارتکاب محرمات، گستاخ میکند و ناپسندی گناه را از بین می برد. اگر چنین اشخاصی، در گام نخست، ایمانی داشته باشند، رفته رفته آن را از دست میدهند و سزاوار عذاب هستند. از سویی، قرآن کریم و روایتها، به روشنی، نادرستی نظریه ایمان بدون عمل را نشان می دهند، به گونهای که جای هیچ تردیدی در این زمینه نمی ماند. شمار بسیاری از آیه های قرآن کریم، ایمان و عمل پسندیده را شرط نیکبختی و رهایی آدمی میداند. خداوند یکتا در آیه 82 سوره بقره می فرماید:

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ.

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام داده اند، اهل بهشت هستند و همیشه در آن خواهند ماند.

در آیه 9 سوره یونس، عمل صالح شرط هدایت الهی و ایمان واقعی بیان شده است. پروردگار یکتا می فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.

کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت می کند. از زیر قصرهای آنها در باغ های بهشت، نهرها جاری است.

در آیات 74 و 75 سوره طه نیز عمل پسندیده، یکی از نشانه های اصلی

ص:94

وجود ایمان در جان آدمی معرفی شده است. آنجا که خداوند می فرماید:

إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاَ یَمُوتُ فِیهَا وَلاَ یَحْیَی وَمَن یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی.

هرکس در محضر پروردگارش، خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ برای اوست. در آنجا نه می میرد و نه زندگی می کند، و هر کس با ایمان نزد او آید که در این صورت، اعمال صالح انجام داده است، چنین کسانی درجات عالی دارند.

این آیهها و ده ها آیه دیگر، نظریه ایمان بدون عمل را و اینکه ایمان به تنهایی سبب رستگاری و رهایی است، نفی می کند. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است:

اَلایمانُ اقرارٌ باللِسانِ و مَعرِفَةٌ بِالْقَلْبِ و عَمَلٌ بالاَرکانِ.(1)

ایمان عبارت است از اقرار زبانی (به یکتایی پروردگار و رسالت پیامبر) و باور داشتن آن و عمل کردن (به هر آنچه خداوند و پیامبر او فرموده است) به وسیله اعضا و جوارح.

در حدیث دیگری، پیامبر اسلام می فرماید: «اَلایمانُ قَولٌ و عَمَلٌ اَخَوان شَریکان؛ ایمان دو نشانه دارد، یکی ابراز آن به وسیله زبان و دیگری عمل کردن بر اساس آن».(2)

امام باقر(ع) نیز در روایتی می فرماید:

اَلایمانُ ما اسْتَقَرَّ فی القَلْبِ و اَفضی به اِلَی اللهِ عزَّوجلَّ وَ صَدَّقَهُ العَمَلُ بِالطاعَةِ لِلَهِ و التَسلیمِ لِامِره.(3)

ایمان چیزی است که در قلب و جان انسان نفوذ کند و جای گرفته باشد و


1- بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب أنّ العمل جزء الایمان، ج 66، ص 64، ح 11.
2- بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب الفرق بین الایمان و الاسلام، ج 65، ص 251، ح 12.
3- بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب الفرق بین الایمان و الاسلام، ج 65، ص 66، ح 14.

ص:95

انسان به وسیله آن به خداوند نزدیک شود و با عمل و اطاعت الهی تصدیق شود.

این روایتها و روایتهای دیگر، عمل به تکالیف الهی را نشانه و شرط وجود ایمان، معرفی و ادعای وجود ایمان بدون عمل را نفی می کند.

این نظریه به اندازه ای نزد پیامبر اسلام و امامان معصوم(ع) زیانبار بوده است که ایشان با صراحت، معتقدان آن را نفرین کردهاند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

لعنتْ المُرجِئَة علی لِسانِ سَبعینَ نَبیّاً الذینَ یَقولونَ الایمانُ قَولٌ بِلا عَمَل.(1)

هفتاد تن از پیامبران الهی مرجئه را لعن کرده اند، کسانی که می گویند ایمان اقرار زبانی است، بدون اینکه عمل در آن دخالتی داشته باشد.

امام جعفر صادق(ع) نیز در این باره می فرماید:

مَلعونٌ مَلعونٌ مَن قالَ الایمانُ قَولٌ بِلا عَمَل.(2)

ملعون است کسی که بگوید ایمان فقط اقرار به زبان است بدون عمل.

4. سیر رشد اندیشه تساهل و تسامح در غرب و علل تکلیف گریزی غربیان

4. سیر رشد اندیشه تساهل و تسامح در غرب و علل تکلیف گریزی غربیان

«اندیشه تساهل و تسامح به انسان ها حق نمی دهد تا از ابراز و ترویج عقاید مخالف و عمل به آنها جلوگیری کنند.»(3) این دیدگاه که امروزه در غرب گسترش یافته و دامنه نفوذ آن به دیگر جامعهها و از آن جمله، جامعههای اسلامی نیز کشانده شده است، به آزادی های مطلق فردی می اندیشد. این تفکر که در برابر اندیشه تکلیف مداری قرار دارد، نخست در حوزه عقیدتی


1- محمّد محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، 1377، چ 1، ج1، ص307.
2- بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب أنّ العمل جزء الایمان، ج 66، ص 19، ح 1.
3- نک: همین تحقیق، فصل سوم، مفهوم شناسی (تساهل و تسامح)

ص:96

مطرح شد و خواستار آزادی افراد در گزینش و ابراز عقیده بود، ولی رفته رفته حوزه های سیاسی و سپس اخلاقی و فرهنگی را نیز تحت تأثیر قرار داد. برای روشن شدن تفاوت های این اندیشه با تفکر تکلیف مداری و علت های تکلیف گریزی در غرب، باید به سیر دگرگونی این اندیشه در جهان غرب نگریست و پایههای فکری آن را بررسی و نقد کرد. این بررسی به ما کمک می کند تا از پدید آوردن زمینه های تکلیف گریزی و رشد آن در جامعه های دینی و اسلامی جلوگیری کنیم. در بحثهای بعدی، برای اختصار، به جای تساهل و تسامح، تنها از واژه تساهل سود میجوییم.

در قرون وسطا، کلیسا دین تحریف شده حضرت مسیح(ع) را بر جهان غرب تحمیل کرد. کلیسا در عرصه اندیشه، جزم گرایی های فراوانی به کار برد و به اندیشه و باور مردم نسبت به خداوند یکتا، آسیب رساند. خدایی که اسقف های مسیحی به معرفی آن می پرداختند، خدایی بود با چهرهای انسانی که ناتوان، ناقص، مادی و نیازمند بود.

فلاماریون در کتاب خدا در طبیعت می نویسد:

کلیسا به این شکل خدا را معرفی کرد که چشم راستش تا چشم چپش، شش هزار فرسخ فاصله دارد. بدیهی است افرادی که بهره ای از دانش داشته باشند، نمی توانند به چنین خدایی معتقد باشند.(1)

از سوی دیگر، خشونت های عملی کلیسا، زمینه را برای دین گریزی و دین ستیزی مردم فراهم ساخت. دادگاه های تفتیش عقاید سبب شد کسانی که در برابر خفقان و خشونت کلیسا اظهار نظر کرده بودند، تکفیر و کشته شوند. در حوزه عقاید کلیسا، انسان برای اینکه به نعمت های آخرت دست یابد،


1- نک: مرتضی مطهری، علل گرایش به مادی گری، قم، انتشارات صدرا، صص 65_ 69.

ص:97

باید چشم از دنیا بپوشد و بر غریزهها و نیازهای نخست خود پا بگذارد و رهبانیت اختیار کند. برتراند راسل در این باره می گوید:

تعلیمات کلیسا بشر را در میان دو بدبختی و حرمان قرار می دهد، یا بدبختی دنیا و حرمان از نعمت های آن، یا بدبختی و حرمان از آخرت و حور و قصور آن.(1)

این علتها، سبب پیدایش عصیان های فکری و عقیدتی فراوان و در نهایت، عصیان اجتماعی بر ضد کلیسا شد. در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی، توانمندی کلیسا آسیب دید و مسیحیان مخالف کلیسا، پروتستانیسم را پدید آوردند و از این راه، در برابر مسیحیان کاتولیک قد برافراشتند.(2)

یکی از جنبش های فکری که در آن زمان توانست این عصیان ها را بر ضد کلیسا سازمان دهی کند، اندیشه انسان محوری (اومانیسم) بود که در پایان قرن سیزدهم در ایتالیا شکل گرفته بود و با فراهم شدن زمینه های مناسب، به یکی از مؤلفه های بنیادین اندیشه تساهل بدل شد. اومانیست ها بر خلاف پیروان آموزههای الهی بر این باور بودند که انسان، محور هستی و خواسته های او اصل است. به عقیده ایشان، انسان باید در ابراز هر عقیده و انجام هر رفتاری آزاد باشد.(3)

این افکار زمینه را برای طرح اندیشه تساهل مهیّا کرد. در آن زمان، تساهل به معنای پذیرش حق گزینش مذهب بود. پیر بیل جزو نخستین کسانی به شمار میآمد که در این دوره پیام تساهل در برابر اندیشه های


1- نک: علل گرایش به مادی گری، صص 191_ 196.
2- نک: علی اکبر نوایی، «تولرانس، بنیادها و پیامدها»، مجله اندیشه حوزه، ش 23، صص 106_ 113.
3- نک: محمود رجبی، انسان شناسی، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، 1382، چ 4، ص 44.

ص:98

انحرافی کلیسا را صادر کرد. وی در کتاب مجبورشان کن تا بگروند، دلیل هایی در دفاع از تسامح کامل مذهبی عرضه کرد. او در این کتاب، عنوان یادشده را که به حضرت مسیح نسبت داده شده است، به چالش می کشد و می گوید: «این گفته اساس مذهب مسیحیت و ریشه آزار رساندن به مخالفان را تشکیل می دهد.» پیر بیل با این ذهنیت با مسیحیت مبارزه میکند. وی ایمان مذهبی را برداشت و تصور شخصی از خداوند و ابراز آن می دانست. به عقیده او، حقیقت پوشیده است. از این رو، هرکس ممکن است حقیقت را در انحصار خود بداند، در حالی که فقط حق دارد چیزی را برگزیند که تشخیص می دهد. هیچ کس حق ندارد آنچه را دیگران بدان گرایش دارند، نفی و طرد کند. بنابراین، وجدان هر فرد معیار نهایی به شمار می آید و هر کس باید تنها برای خودش درباره حقیقت تصمیم بگیرد. چنان که ملاحظه می شود، اندیشه های پیر بیل، فردمحور و در برابر اندیشه خدامحور است. این نگرش با دست نیافتنی جلوه دادن حقیقت، آرامآرام حقیقت را که جلوه تام آن ذات پروردگار و دین الهی است، از صحنه زندگی مردم خارج کرد.(1)

دامنه تساهل عقیدتی که با تساهل مذهبی آغاز شده بود، به سرعت گسترش یافت و تحمل هر باوری، خواه مذهبی یا سیاسی را در بر گرفت. در آن دوران، نظریه سیاسی رایج این بود که حاکم تنها در برابر خداوند، مسئول است و در برابر مردم، پاسخ گو نیست، در حالیکه مردم در برابر حکومت، مسئول هستند و باید در همه زمینه ها پاسخ گو باشند.(2)


1- نک: «تولرانس، بنیادها و پی آمدها»، صص 110 و 111.
2- نک: علل گرایش به مادی گری، صص 179_ 182.

ص:99

جان لاک، فیلسوف انگلیسی در پایان قرن هفدهم میلادی، وظیفه کلیسا را تنها رهایی روح انسان ها دانست و وظیفه دولت را حفظ حقوق مردم معرفی کرد. به نظر او، دولت وظیفه ای برای شناسایی حقیقت و اجرای آن در جامعه نداشت. از این رو، دولت باید با مردم و گروه های اجتماعی با استبداد برخورد نکند و اندیشه های سیاسی مخالف را تحمل کند.(1) این افکار آرامآرام جامعه و حکومت های اروپایی را تحت تأثیر قرار داد تا سرانجام رنسانس شکل گرفت و انقلاب فرانسه، پیروز و ساختار حکومت های اروپایی دگرگون شد و تساهل سیاسی و نگرش لیبرالی و آزادیخواهی در اروپا رواج یافت.

در پی رشد اندیشه تساهل در حوزه های عقیدتی و سیاسی و پدید آمدن فضایی نو، این اندیشه به سرعت حوزه های فرهنگی و اخلاقی را در نوردید. جان استوارت میل، در قرن نوزدهم میلادی، قیدهایی را که جان لاک برای تساهل در نظر گرفته بود، کنار گذاشت. از دیدگاه میل، تساهل به معنای آزادی مطلق در همه زمینه ها و قلمروها بود. از آنجا که مسیحیت با بسیاری از خواسته های اولیه و غریزی مردم، مخالف بود، نظریه میل که دست افراد را برای هرگونه رفتاری، باز می گذاشت، مقبولیت یافت و دامنه تساهل را به حیطه های فرهنگی و اخلاقی جامعه غربی کشاند؛ فرهنگ و اخلاقی که معیار آن اومانیسم و لیبرالیسم بود. در این نگرش، معیار سنجش اندیشه های اخلاقی و فرهنگی، خود افراد و ذهنیت های آنهاست و هیچ نظام اخلاقی و فرهنگی، دینی یا غیر دینی اصالت ندارد و دولت و جامعه حق ندارد متعرض رفتار و کارهای فرد بشود و در هیچ امری نباید او را باز


1- نک: «تولرانس، بنیادها و پی آمدها»، صص 111 _ 112.

ص:100

دارد، مگر در مواردی که فرد بخواهد مانع آزادی دیگران شود. در عرصههای بیان، قلم، نشر و دیگر امور فرهنگی نیز محدودیتی نباید وجود داشته باشد، هرچند برخی آن را ابتذال فرهنگی بدانند. در این دیدگاه، سنت های دینی و اجتماعی یکی از موانع بزرگ موجود بر سر راه توسعه تساهل است که باید کنار گذاشته شود.

آرا و باورهای استوارت میل که نشاندهنده تساهل در همه زمینه ها بود، در جهان غرب گسترش یافت و در قرن بیستم میلادی، سبب پیدایش نگرش پلورالیسم دینی و تکثرگرایی شد و امروزه یکی از پایه های اندیشه تساهل به شمار می رود.(1)

بر اساس آنچه بیان شد، چهار عامل اصلی برای تکلیف گریزی و رشد اندیشه تساهل در غرب میتوان برشمرد:

1. نارسایی اندیشه هایی که به نام دین به مردم عرضه می شد و دگم اندیشی و جزم گرایی در آنها؛

2. اِعمال خشونت های بسیار و تفتیش عقاید مردم؛

3. مسئول ندانستن حاکم در برابر مردم؛

4. نادیده گرفتن نیازهای اولیه و غریزی افراد و سرکوب آنها.

با توجه به این عاملها، جامعههای اسلامی با بهرهمندی از فرهنگ پویای اسلام میتوانند جلوی شکلگیری زمینه های تکلیف گریزی شهروندان را بگیرند. بر خلاف مسیحیت، همه مبانی فکری دین اسلام برخاسته از برهان های استوار عقلی و استدلالی است و هیچ گونه جزم اندیشی در این


1- نک: «تولرانس، بنیادها و پی آمدها»، صص 112 و 113؛ فرهنگ واژه ها، ص 221.

ص:101

زمینه وجود ندارد.(1) در اسلام، تفتیش عقاید، شکنجه و کشتن افراد به دلیل عقایدشان جایز نیست.(2) همچنین حاکم اسلامی افزون بر خداوند، در برابر مردم نیز پاسخ گوست.(3) در آموزه های اسلام، دنیا از آخرت جدا نیست و قانونهای اسلام، پاسخ گوی نیازها و غریزه های طبیعی انسان است.(4) از این رو، در صورتی که به آموزه های اسلام عمل شود، نه تنها تکلیف گریزی رخ نمیدهد، بلکه شاهد رشد روحیه تکلیف مداری خواهیم بود.

بدین ترتیب، اومانیسم، لیبرالیسم و پلورالیسم، پایههای اصلی اندیشه های جهان غرب را شکل داد و در پی چیرگی سیاسی و نظامی غرب بر شرق، این اندیشه در میان مسلمانان گسترش یافت. این مبانی با اندیشه تکلیف مداری که بر اساس خدامحوری شکل گرفته است و آزادی را در چارچوب ارزش ها می پذیرد و حقیقت را واحد می شمارد و قابل دست یابی می داند، ناسازگار است. در بحث بعد به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.


1- نک: کتاب های اعتقادی اسلام از قبیل: جعفر سبحانی، محاضرات فی الاهیات؛ محمد حسین طباطبایی، نهایة الحکمة؛ حسن بن یوسف حلی، باب حادی عشر؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید؛ عبدالله جوادی آملی، مبدأ و معاد؛ محمود مرعشی شوشتری، مسلک امامیه در اصول عقاید؛ میثم بحرانی، قوائد المرام فی علم کلام.
2- نک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 23 و 38.
3- حضرت علی(ع) در خطبه 207 نهج البلاغه میفرماید: «خداوند با حکومت دادن من بر شما برای من حقی بر شما قرار داده است و همان طور که مرا بر شما حقی است، شما را نیز بر من حقی است... بزرگ ترین حقوقی که خداوند سبحان واجب کرده، حق والی است بر رعیت و حق رعیت است بر والی، و این حکم را خداوند بر هر یک از والی و رعیت واجب فرموده و آن را سبب نظم و آرامش برای حفظ دوستی متقابل و ارجمندی دین ایشان قرار داده است».
4- نک: اثر حاضر، فصل دوم، حرکت در مسیر اعتدال و خوش بختی.

ص:102

5. مبانی تساهل و تسامح و نقد آن

اشاره

5. مبانی تساهل و تسامح و نقد آن

زیر فصل ها

الف) انسان محوری و آزادی

ب) تکثرگرایی

الف) انسان محوری و آزادی

اشاره

الف) انسان محوری و آزادی

چنان که در بحثهای مربوط به تساهل و تسامح اشاره شد، انسان محوری (اومانیسم) و آزادی (لیبرالیسم) دو مبنای اساسی اندیشه تساهل و تسامح است که پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند. در این دیدگاه، انسان، موجودی مستقل و بی نیاز از هدایت های الهی است. بدین گونه که حل دشواریهای انسان را بیش از آنکه در حوزه ایمان به خداوند و هدایت های الهی جستوجو کند، آن را از رهگذر خرد آدمی می جوید. او در شناخت خوشبختی واقعی خود و راه رسیدن به آن خودکفاست. از این رو، از هرگونه تکلیف و الزام، آزاد است. در این اندیشه، لذتهای جسمانی، هدف نهایی فعالیت های بشری است و جایی برای حمایت از ارزش های انسانی وجود ندارد. در دایره المعارف بریتانیکا، ذیل واژه اومانیسم چنین آمده است:

در تفکر بشرانگارانه، طرف داری از ارزش های انسانی و اصول عقاید دینی مورد اجتناب قرار گرفته است.(1)

جان استوارت میل، اندیشمند انگلیسی، رشد و کامل شدن توانایی های انسان را در پرتو آزادی مطلق انسان می داند. به نظر وی، تنها عاملی که می تواند این آزادی را محدود کند، آزادی دیگران است. از این رو، فرد تا جایی آزاد است که به آزادی دیگران آسیب نرساند. او می نویسد:

پرورش آزادانه فرد، یکی از لوازم اصلی خوشی انسان و مایه اصلی


1- نک: مریم صانع پور، نقدی بر مبانی معرفت شناسی اومانیستی، تهران، کانون اندیشه جوان، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378، چ 1، صص 17 _ 29.

ص:103

پیشرفت فردی و اجتماعی اوست.(1)

به عقیده جان لاک، متفکر انگلیسی، قانون، حدود آزادی را معیّن می کند، هرچند هدف قانون، محدود کردن آزادی نیست، بلکه حفظ و گسترش آن است.(2) بر اساس این نظریه، بشر باید آزادی خود را در طبیعت و جامعه تجربه کند و بر سرنوشت خویش حاکم شود. این انسان است که حقوق خویش را تعیین می کند، نه آنکه تکلیفی برای او تعیین شود.(3) بدین ترتیب، ارزش های دینی و اخلاقی و احکام الهی، مانعی در راه آزادی به شمار میآید که باید به کلی کنار گذاشته یا به گونه ای تفسیر شود که با نگرش لیبرالیستی و اومانیستی سازگار باشد.(4)

نقد

پیش از نقد این دیدگاه، باید این نکته را دانست که آنچه نقد می شود، آزادی به معنای رها بودن از خواستهها و بندگی غیر الهی نیست؛ زیرا این معنا باارزش ترین ویژگی انسان و از امتیازهای او به شمار میآید. این ویژگی، زمینه رشد و کمال را برای انسان، فراهم و او را خوشبخت می کند.

سید علامه محمدحسین طباطبایی در این باره می نویسد:

آزادی از غیر خداوند متعال، به معنای آزادی از همه قیود و بندهایی است


1- نک: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه از بنتام تا راسل، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1376، چ 2، ص 52.
2- نک: سید حسین اسحاقی، آزادی در اسلام و غرب، قم، مرکز پژوهش های صدا و سیما، 1384، چ 1، ص 34.
3- نک: انسان شناسی، ص 48.
4- نک: علی ربانی گلپایگانی، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم، تهران، کانون اندیشه جوان و مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379، چ 1، ص 77.

ص:104

که مانع حرکت تکاملی انسان می شود. انسان برای حرکت در هر مسیری به آزادی نیاز دارد. بدون آزادی و با وجود موانع، در هیچ مسیری خواه صواب و خواه ناصواب نمی توان حرکت کرد. لذا انسان باید خود را از تمام چیزهایی که مانع این حرکت می شوند، آزاد کند تا بتواند بی هیچ مشکلی در این مسیر مقدس و الهی حرکت کند. این آزادی به معنای آزادی از تمام پستی ها، رذالت ها، جهالت ها، ظلمت ها و ضلالت هاست. باید گفت که انبیای الهی برای تحقق بخشیدن آزادی به سوی بشر آمده اند و تمام دستورات و معارفی که عرضه کرده اند، در راستای تحقق این آزادی برای انسان بوده است.(1)

بنابراین، ما آن آزادی را نقد می کنیم که مفهوم لیبرالی دارد و انسان را آزاد از همه قیدهای دینی و اخلاقی می داند. آزادی مورد نظر لیبرال ها، برخاسته از نگرش اومانیستی و انسان محوری آنهاست. از این رو، انتقادهای مشترک بسیاری به انسان محوری و آزادی لیبرالی وارد است که به بررسی آن خواهیم پرداخت.

یک _ نبود پشتوانه فکری

ادعاهای بی دلیل اومانیست ها و لیبرال ها، کاستی مهمی به شمار میآید. طرف داران این اندیشه، بیش از آنکه در پرتو برهان، به نتیجه روشنی دست یابند، گرفتار نوعی حرکت احساسی و واکنشی در برابر حاکمیت کلیسا و شیفتگی در برابر روم و یونان باستان بودند.(2) آنان از هر نظری که قرون وسطا را نفی کند، استقبال می کردند و بر آن تأکید داشتند؛ خواه شایسته


1- علّامه سیّد محمدحسین طباطبایی، آزادی از دیدگاه علّامه طباطبایی، ترجمه و تنظیم: علی رضا فراهانی منش، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1379، چ 1، ص 16.
2- نک: انسان شناسی، ص 53.

ص:105

باشد، خواه ناشایست. اینان برای مبارزه با خرافهها و تحریف های بسیاری که در مسیحیت پدید آمده بود و برای نفی حاکمیت کلیسا، آزادی مطلق انسان و نفی خدامحوری و بی نیازی از وحی را بیان کردند و هدف غایی انسان را لذت جویی دنیوی و بی ارزش بودن پرهیزکاری دانستند، بدون اینکه برای ادعاهای خود، دلیل محکمی داشته باشند. این در حالی است که به اثبات رسیده هستی انسان، بر اساس تدبیر تکوینی و تشریعی خداوند است و دست یابی به سعادت برای انسان، بدون یاری و راهنمایی خداوند در دو جنبه تکوین و تشریع، ناممکن است. اینکه انسان، موجودی صاحب اراده و اختیار است و این ویژگی، او را از دیگر موجودها جدا کرده است، سخن درستی است که عقل و نقل نیز آن را تأیید می کند.(1) این سخن به این معنا نیست که اگر وی در هر مسیری، از اختیار و آزادی خود بهره برد، تنها به این دلیل که امکان بهرهمندی از آن فراهم است، به رشد و کمال دست مییابد. به دیگر سخن، آزاد بودن انسان، هدف از آفرینش او نیست تا تنها با فراهم کردن زمینه های بهره برداری از آن، انسان به رشد و سعادت برسد، بلکه اختیار و آزادی در صورتی سبب رشد انسان می شود و او را به خوش بختی می رساند که در راه درست و در جهت هدف آفرینش به کار گرفته شود.

دو_ تنزّل جایگاه انسان

بیشتر اومانیست ها و لیبرال ها به نوعی از طبیعت گرایی در مورد انسان باور دارند و انسان را موجودی در ردیف حیوانات معرفی می کنند؛ حیوانی که می تواند به یاری خرد بر دیگر موجودها چیره شود و آنها را در خدمت


1- نک: همین تحقیق، فصل سوم، شبهه ها و پاسخ آنها، انسان مجبور و غیر مسئول است.

ص:106

خواستههای خود در آورد. در این نوع نگرش، انسانیت انسان و روح متعالی او به فراموشی سپرده خواهد شد و زندگی او مادی خواهد بود. از این رو، پی آمدهای این نگرش از یک سو، سودانگاری و اصالت لذت مادی و فساد است و از سوی دیگر، نفی ارزشهای اخلاقی و فضایل و کمالات معنوی انسان و نابودی سعادت جاودانی. این در حالی است که از دیدگاه توحیدی، انسان، اشرف مخلوقات است. او می تواند در پرتو هدایت های خداوند بزرگ و پیروی از آموزههای الهی، به بالاترین مرتبههای رشد و کمال برسد و به مقام جانشینی خداوند بر روی زمین دست یابد: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلیفَةً...؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت، من بر روی زمین جانشین قرار می دهم». (بقره: 30)

از این رو، اثبات شده است انسان هم تراز حیوانات نیست و در بُعد مادی و طبیعی خلاصه نمی شود و جهان وی همین جهان مادی نیست، بلکه انسان افزون بر جنبه مادی، دارای ساحتی غیرمادی است که هویت واقعی او را تشکیل می دهد و کمالها و فضیلتها و سعادت انسان، در پرتو رشد و شکوفایی آن به دست می آید.(1) انسان با مرگ نابود نمی شود و کمال نهایی وی در نزدیک شدن به خداوند یکتا و به دست آوردن صفتهای الهی ممکن است. به این ترتیب، نگرش اومانیستی، ارزش های والای اخلاقی و معنوی انسان و حیات اخروی او را نادیده می گیرد و زندگی او را به حیاتی مادی و حیوانی تنزل می دهد.

سه _ زیادهروی در تکیه بر عقل

1- نک: انسان شناسی، ص 56.

ص:107

بر اساس آموزههای انبیا، به ویژه پیامبر اسلام و اوصیای گرامی شان، خردورزی، موهبتی الهی و حجت درونی خداوند در کنار انبیا و اوصیا، به عنوان حجت بیرونی است، ولی آنچه در نقد اومانیسم و لیبرالیسم در این باره بیان می شود، زیادهروی در توجه به خرد و هم تراز دانستن خدا و خرد است. از دیدگاه دین، خرد، انسان را به خدا میرساند و زمینه شناخت و عبادت او را فراهم می سازد. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «العقلُ ما عُبِدَ بِه الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِه الجَنانُ...؛ عقل چیزی است که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت به دست می آید».(1)

بر اساس ارزش ها، اصول ارزش های اخلاقی و حقوقی، به یاری خرد و فطرت الهی قابل دست یابی است، ولی این اندازه از توان مندی و راهنمایی خرد آن گونه که خود نیز بر آن گواهی می دهد، نیازمند استقلال انسان از خداوند متعال نیست و برای دستیابی انسان به خوش بختی واقعی او کافی نخواهد بود.(2) خرد، راهنمای باطنی انسان است و کار خوب و بد را به او می شناساند، ولی این راهنمایی، کامل و به دور از اشتباه نیست؛ زیرا اندیشه و خرد، سرمایه ای عالی برای آدمی است، ولی به صورت ماده خام یا بذر رشد نیافته ای است که باید تحت تأثیر عامل های تربیتی، شکفته و رهبری شود. از این رو، عقل و اندیشه برخی افراد، رشد کافی ندارد. برخی نیز به دلیل عوامل محیطی، هنگام تشخیص دادن راه، گرفتار گمراهی می شوند. عادات و آداب محیطی، تبلیغات، تربیت نادرست و سودجویی ها، شرایطی را پدید می آورد که به رشد مناسب اندیشه آسیب میرساند. از همین رو، در


1- اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل، ح 3.
2- نک: انسان شناسی، ص 57.

ص:108

محیط ها و زمان های گوناگون، اختلاف آرا و تفاوت در قضاوت، زیاد به چشم می خورد.

جدا از این، خرد به تنهایی راه همواری برای رسیدن به حقایق توحید و جهان آخرت ندارد. به این دلیل، به جای خداپرستی، گرفتار بت پرستی می شود. بیشتر قوانین بشری نیز به دلیل اینکه با خواستهها و انگیزه های مادی آمیخته است، حتی در تأمین مصالح دنیوی بسیاری از انسان ها ناتوان است، چه رسد به تأمین مصالح اُخروی آنان. معمولاً نکتههای مثبت قوانین، به گونه ای، از آموزه های الهی اثر پذیرفتهاند. بنابراین، راه خوشبختی بشر در دنیا و نیکبختی اُخروی او این است که بر اساس سفارشهای الهی تربیت شود و با خردورزی، از هدایت های خداوند یکتا و آموزه های پیامبران الهی بهره گیرد تا به خوشبختی دست یابد.(1)

ب) تکثرگرایی

اشاره

ب) تکثرگرایی

در بحث از حوزه های تساهل و تسامح دانستیم یکی از پایههای مهم تساهل و تسامح اندیشه، کثرت گرایی دینی یا پلورالیسم است. تکثرگرایان بر این باورند که دینها و مذهبها می توانند مایه رستگاری و کمال نفس پیروان خود باشند. به بیان دیگر، همه دینها و مذهب ها، به حقیقت و سعادت نظر دارند و همه آنها می توانند از حقیقت و سعادت، بهرهمند شوند. از این رو، نباید بر دین خود پای فشرد، بلکه باید در امور دینی تساهل ورزید.(2)

این نکته را باید دانست که سخن درباره حق و باطل در حوزه ادیان، بر سر همه فهم ها و برداشت ها و عملکردها و رفتارهای پیروان ادیان نیست،


1- نک: معارف اسلام، صص 64 _ 69.
2- نک: عبداللّه جوادی آملی، دین شناسی، قم، اسراء، 1381، چ 1، ص 185.

ص:109

بلکه سخن بر سر اصول و قاعدههای بنیادین و شالوده و احکام ضروری ادیان است که مرزهای هر دین را مشخص می سازد. برای نمونه، آیا می توان گفت توحید در اسلام و شرک چند خدایی در ادیان رومی و هندی، همه بر حق هستند یا در اسلام، در باب امامت و خلافت، هم عقیده شیعه و هم عقیده مخالفان درست است؟(1)

تکثرگرایان، دلایلی برای اثبات نظرشان بیان کردند که به دو دلیل مهم آن اشاره و سپس آنها را نقد میکنیم.

1. جان هیک که جزو نخستین و مهم ترین فیلسوفانی است که در تبیین پلورالیسم دینی و مبانی آن آثاری پدید آورده، بر این باور است که تجربههای دینی ما و هرگونه ادراکی که از جهان داریم، از دو مؤلفه اثر میپذیرد؛ یکی، اثری که واقعیات خارجی بر دستگاه ادراکی ما بر جای می نهد و دیگری، اثری که قوای فاهمه ما بر دریافت شده ها میگذارد و به آن شکل می دهد. جان هیک در این زمینه به داستان فیل مولوی اشاره می کند. در این داستان، برای گروهی از مردان کور که هرگز با فیل مواجه نشده بودند، فیلی آوردند. یکی از ایشان پای فیل را لمس کرد و گفت که فیل، یک ستون بزرگ زنده است. دیگری خرطوم حیوان را لمس کرد و اظهار کرد که فیل، ماری عظیم الجثه است. سومی عاج فیل را لمس کرد و گفت فیل شبیه تیغه گاوآهن است. هیک می گوید البته همه آنها درست می گفتند، ولی هر کدام تنها به یک جنبه از کل واقعیت اشاره می کردند و مقصود خود را در قالب تمثیل هایی ناقص بیان می داشتند. سپس می گوید همه ما در موضع همان


1- نک: علی ربانی گلپایگانی، معرفت دینی از منظر معرفت شناسی، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه جوان، 1378، چ 1، صص 204 _ 207.

ص:110

مردان کور قرار داریم و در بند مفاهیم شخصی و فرهنگی خود گرفتار هستیم. به نظر هیک، هر کدام از دینهای گوناگون، با توجه به تجربهها و مدرکات صاحبان آن دینها پدید آمده است، به گونهای که هر کدام نشان دهنده بخشی از واقعیت است؛ واقعیتی لایه لایه و پیچیده که به شکل های گوناگون و از راه تشبیهها و استعارههای گوناگون بیان شده و ارزش اساسی آنها در دگرگون سازی پرهیزکاران است. از این رو، نباید بر آموزه های دینی چندان تأکید کرد، بلکه مهم، دگرگونی انسان هاست که در قالب دینهای گوناگون که همگی نیز حق هستند، قابل تحقق است.

2. دلیل دومی که بر کثرت گرایی اقامه شده، تنوع در مقام فهم و تفسیر متنهای دینی است. این تکثر، ناشی از صامت شمردن متنهای دینی و تأثیر پیش فرض ها در تفسیرهاست. به عقیده ایشان، متن ها ذاتاً و حقیقتاً مبهم هستند و چندین معنا دارند. برای یک متن، معنای واقعی واحدی وجود ندارد، بلکه معانی بسیار و درستی می تواند وجود داشته باشد که هرکس بر اساس پیش فرض هایش، یکی از آن معانی را برگزیده و آن متن را بر اساس آن تفسیر کرده است. این در حالی است که همه تفسیرهای گوناگون می توانند درست و نشاندهنده معنای آن متن باشند.(1) درباره واقعیات خارجی که در دلیل نخست بیان شد، این پرسش پدید میآید که آیا توصیفها و تفسیرهایی که از آنها ارایه می شود، با واقعیت برابر است یا خیر؟ درباره متن های دینی نمیتوان چنین نظری داشت؛ زیرا متن، صامت است و به خودی خود، نشاندهنده معنای واقعیِ واحد و ثابتی نیست و این آدمی است که معنایی را به متن نسبت می دهد؛ معنایی که خود از


1- نک: هادی صادقی، پلورالیسم دین، حقیقت، کثرت، از مجموعه تازه های اندیشه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377، چ 1، ش 4، صص 58 _ 63.

ص:111

پیش فرض ها و ذهنیت های او اثر پذیرفته است.

نقد دلیل نخست

کثرت گرایان بر این باورند که همه دینهای موجود، حق هستند و هر یک بر اساس تجربهها و محدودیت های شخصی و فرهنگی خود، گوشه ای از واقعیت را نشان میدهند، هرچند در قالب دینهای گوناگون باشند. پرسشی که کثرت گرایان باید به آن پاسخ دهند، این است که بر اساس این نظریه چگونه می توان دریافت همه دینها درباره حقیقت واحدی سخن می گویند؟ در داستان فیل و مردان کور، چه راهی برای مردان کور وجود دارد تا بفهمند همه آنها درباره موجود واحدی نظر می دهند؟ آیا تا زمانی که ایشان به شخصی بینا مراجعه نکنند، می توانند دریابند درباره موجود واحدی سخن گفتهاند؟ در این صورت باید دریابند که اختلاف نظرهایشان را حل و اطلاعات ناقص خود را کامل کنند و به نظری درست و واحد دست یابند.

آشکار است که پاسخ به این پرسش مثبت است. کسی که از موضع برتر به مسئله می نگرد و با چشم بینا، شاهد فیل و مردان کور است _ یعنی از موضعی که پلورالیست ها مدعی آنند _ می فهمد آن مردان کور اشتباه کردهاند. فیل، نه یک ستون زنده است و نه ماری بزرگ و نه چیزی چون تیغه گاوآهن. در واقع، آنچه می توان از داستان تمثیلی هیک آموخت، نتیجه ای نیست که هیک گرفته و گفته همه مردان کور درست می گویند. درحالی که هیچ یک، فیل را نشناخته اند و آنچه لمس می کرده اند، ستون، مار یا تیغه گاوآهن نبوده است. از این رو، کثرت گرایانی چون جان هیک باید از شک دوری کنند و در وجود حقیقت قابل شناخت تردید نکنند، نه آنکه همه

ص:112

شناخت های متفاوت و متضاد را درست بدانند.(1)

بنابراین، چگونه می توان دینهایی را که در مبانی اصولی خود دارای باورهای متضادیاند، دین حق دانست و آن تضادها را تنها برخاسته از اختلاف نظر آورندگان آن ادیان شمرد و گفت هم دین اسلام که به یگانگی پروردگار توجه دارد و هم مسیحیت که به سه گانگی خدا باور دارد، حق است. این در حالی است که توحید در اسلام، به معنای نفی سهگانگی است که مسیحیت به آن ایمان دارد.

نقد دلیل دوم

دومین دلیل کثرت گرایان برگرفته از نظریه هرمنوتیک جدیدی است که دنیای متن را صامت و آن را ذاتاً مبهم و متکثر می داند. به عقیده ایشان، متنهای دینی واجد معنایی واقعی نیست، بلکه این مفسران هستند که بر اساس پیش فرض ها و خواست هایشان به آن معنا می دهند و همه معانی نیز درست است. این امر موجب صحت قرائت های مختلف از دین است.

ریشه اینکه هرمنوتیک چنین نظریه ای را ارائه می دهد، این است که در برابر عالمان دینی که مؤلف محورند، مفسرمحوری را برگزیده اند. مؤلف محور میکوشد تا به مراد و خواسته مؤلف متن دست یابد. به همین دلیل، در پی زمینه و نشانههای حالیه و مقالیه است تا مراد مؤلف را کشف کند و از تفسیر به رأی و دخالت خواسته های تحمیلی به معانی متون در فرآیند فهم می پرهیزد. این گروه، برای رسیدن به مراد متکلم و مؤلف متن، از پیش دانسته هایی برای کشف مراد مؤلف کمک می گیرد؛ عناصری چون


1- نک: هادی صادقی، پلورالیسم دین، حقیقت، کثرت، از مجموعه تازه های اندیشه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377، چ 1، ش 4، صص 64 و 65.

ص:113

قواعد زبان متکلم، قواعد زبان شناختی، قراین حالیه و مقالیه، شأن نزول ها و معانی عصر نزول.

در برابر ایشان، مفسرمحوران، مؤلف را مرده میدانند و تفسیر را بازی معنایی و فهم را ترکیب افق معنایی متن با افق معنایی مفسر می پندارند. از این رو، بر اساس دیدگاه ایشان، مفسر در مقام کشف مراد مؤلف نیست و آن را در فرآیند فهم دخالت نمی دهد. مفسرمحورانی چون هایدگر و دریدا، بر تأثیر خواسته ها، انتظارها و پیش دانسته های مفسر بر فهم تأکید می ورزند و اصولاً قوام فهم را در افق معنایی مفسر جست وجو می کنند، نه مؤلف. به نظر ایشان، هر تفسیری، تفسیر به رأی است و حقیقت فهم و تفسیر، ترکیب افق معنایی متن با افق معنایی مفسر است، نه دست یابی به مقصود صاحب اثر. بدین ترتیب، مفسرمحور، در فرآیند تفسیر، محصور به ضابطه ها و روش های ویژه تفسیری نیست و امکان تنوع قرائت را تا بی نهایت مفروض می دارد. این در حالی است که مؤلف محور، به ضوابط تفسیر، معتقد و برای قرائت ها نیز محدودیت قائل است. به راستی کدامین روش، درستتر است؟

باید گفت حق مطلب در رویکرد مؤلف محوری نهفته است؛ گرچه شالوده و اسلوب شکنی و تفسیرهای بسیار ممکن است، ولی مطلوب نیست. هدف از فهم و فرآیند آن، کشف مراد و مقصود مؤلف است و این فرجام نگری نسبت به همه متنها، به ویژه متنهای دینی اهمیت دارد؛ زیرا دین و متون آن برای هدایت و دستگیری بشر آمده است و می خواهد آنها را به سوی خوشبختی پایدار راهنمایی کند. این امر مهم در صورتی اجرا میشود که جابهجایی مفاهیم و معانیِ مقصود خداوند یکتا و پیامبران و

ص:114

اوصیای آنها به بشر، ممکن و انسان نیز به دنبال کشف آن باشد. مؤلف محور در پی دست یابی به مراد مؤلف است درحالی که مفسرمحور، بیشتر، در پی افق معنایی مفسر است و به مقصود مؤلف توجه چندانی ندارد. از این رو، شریعت صامت نمی تواند هدایت گر انسان به سوی خدا و دین باشد. همچنین باید دانست بسیاری از متن های دینی، چنان آشکار و روشن است که راه را بر هرگونه اختلاف قرائت می بندد. اینها محکماتی هستند که دیگر متون را نیز تفسیر و معنا می کنند و این ادعا را که تمامی متون دینی قابل اختلاف در قرائت هستند، ناتمام می گذارند.(1)

6. شبههها و پاسخ آنها

اشاره

6. شبههها و پاسخ آنها

زیر فصل ها

الف) بشر امروز به دنبال حقّ خود است، نه تکلیف

ب)آیه شریفه «لا اِکراه فی الدّین»، دلیل بر پذیرش تساهل و تسامح در اسلام است

ج) اسلام، دین سهله و سمحه (پذیرش تساهل دینی) است

د) انسان، مجبور و غیرمسئول است

الف) بشر امروز به دنبال حقّ خود است، نه تکلیف

الف) بشر امروز به دنبال حقّ خود است، نه تکلیف

برخی طرفداران تساهل و تسامح بر این باورند که امروزه بشر بیش از آنکه در پی شناخت تکالیف خود و عمل به آن ها باشد، باید دنبال شناسایی حقوق خود باشد تا با شناخت آنها بتواند حقوقش را بگیرد. یکی از طرفداران تقدم حق بر تکلیف می نویسد: «در جهان جدید سخن گفتن از حقوق بشر دلپسند و مطلوب می افتد، چرا که ما در دورانی زندگی می کنیم که انسان ها بیش از آنکه طالب فهم و تشخیص تکالیف خود باشند طالب درک و کشف حقوق خود هستند. انسان گذشته را می توان انسان مکلّف نامید و انسان جدید را انسان مُحِق».(2)

نقد


1- نک: عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه علمیه، 1381، چ 2، فصل قرائت های مختلف از دین.
2- عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، 1376، چ 1، ص 431.

ص:115

این گونه نگرش به حق یا تکلیف، ناشی از نگاه یک جانبه به موضوع و نادیده گرفتن بخشی از واقعیت است. از این رو، کوتاه و گذرا، به جنبه های گوناگون این مسئله می پردازیم. نخست باید مشخص شود مراد از تکلیف چیست؟ اگر مراد از تکلیف، آن بخش از تکلیفهای اجتماعی است که جامعه بر عهده فرد می گذارد، باید گفت حق و تکلیف با یکدیگر پیوند دارد و توجه به یکی و رها کردن دیگری، بی معناست؛ زیرا در پیوندهای اجتماعی، بر اساس مبانی دانش حقوق، هر جا حقی ثابت شود، در پی آن، تکلیفی نیز ثابت می شود و بر عکس، هر جا تکلیفی هست، حقی نیز وجود دارد. اگر در جامعه ای، افراد از حق آزادی بیان برخوردارند، آنها نیز مکلف هستند تا آزادی بیان دیگران را پاس بدارند. از این رو، کسی نمی تواند بگوید حق دارم از آزادی بیان بهره ببرم، ولی مکلف نیستم آن را رعایت کنم یا اگر افراد برای آبادانی جامعه خود مکلف به پرداخت عوارض می شوند، پس حق دارند خواستار مصرف آن در همین زمینه باشند.

بنابراین، در پیوندهای اجتماعی سالم، هر تکلیفی به همراه خود اختیارهایی را به دنبال دارد. بر اساس این معنا، این ادعا که امروزه بشر به جای تکالیف باید به دنبال حقوق خود باشد، ادعایی بیاساس و نابجاست، ولی اگر مراد از تکلیف، تکالیف الهی است، باید دانست رها کردن تکالیف الهی و تنها دنبال حقوق خود بودن، موضوعی نیست که به بشر امروز اختصاص داشته باشد. از آغاز آفرینش تا کنون، همواره گروهی بوده اند که نخواسته اند یا نتوانسته اند حقیقت تکالیف الهی و پی آمدهای مثبت آن را در رشد و کمال انسان درک کنند. از این رو، آن تکالیف را تنها مانعی بر سر راه رسیدن به خواسته ها و امیالشان دانسته و آنها را نفی کردهاند. در برابر ایشان، همواره گروهی بودهاند که خداوند بزرگ را شایسته پرستش و

ص:116

اطاعت یافته و با درک و رغبت کامل به تکالیف الهی تن داده و آنها را سبب رشد و تعالی خویش دانسته اند.

امروزه بشر شاهد رشد و گسترش اندیشه خداجویی و تکلیف مداری است و در پرتو این باور و با نفی طاغوت ها توانسته است بسیاری از حقوق از دست رفته خود را به دست آورد. طرح مسئله به این صورت که حق، مقدَم است یا تکلیف، برخاسته از دیدگاه اومانیستی رایج در جهان غرب است که در آن، انسان، محور و مدار هستی است و خواستههای او بر هر چیز مقدّم است. از این رو، در این دیدگاه، تکالیف الهی، مانعی بر سر راه آزادی ها به شمار میآید که سبب تضعیف حقوق انسان می شود. از دیدگاه اسلام و مکتبهای الهی، خداوند، محور هستی و خالق و پرورشدهنده انسان و تکلیفهای الهی، وسیله ای برای رشد و کمال انسان است. تکالیف نه تنها حقوق انسان را تضعیف نمی کند، بلکه همه حقوق مادی و معنوی انسان را تأمین میکند. آیت اللّه جوادی آملی در این باره می نویسد:

همه بایدها و نبایدها و حلال و حرام های شرعی که از آنها به تکالیف دینی تعبیر می شود، برای احقاق حقوق انسان هاست، چون خالق نظام هستی با علم مطلق خود می دانست که چه چیزهایی مایه قوام و سعادت جان انسان و چه عواملی باعث تداوم و استمرار مصلحت تن اوست تا آنها را حلال کند و کدامین عوامل به زیان جان یا جسم اوست تا آنها را حرام کند. اگر امنیت و آزادی، سلامت و صحت جسمانی، حیات آبرومندانه و زندگی با رفاه نسبی مادی حق انسان است، منشأ و عوامل آن را باید شناخت و بشر را به آن امور واداشت و به موانع آن باید معرفت پیدا کرد و مردم را از آن بازداشت. سخن در باره حقوق معنوی هم به همین نحو است. اگر تعالی روح به حقیقت انسانی، تصاعد جان به مقامات عرفانی و تکامل انسان به جایگاه خلیفه اللهی، حق انسان است، شایسته است که عوامل و موانع آن نیز

ص:117

شناخته شود. بایدها و نبایدها و تکالیف دین، عهدهدار همان حکمند. بایدها ما را به عوامل سودمند رهنمون میشوند و نبایدها در راستای موانع زیان بار تنظیم شده اند. این گونه است که انسان می تواند حقوق خود را استیفا کند. پس تکالیف دینی به این معنا متضمن حقوق انسان هاست، نه باری زاید از جانب شخص ثالث که بر او تحمیل شده باشد، به صورتی که کلفت از او باشد و منفعت برای دیگری.(1)

به دیگر سخن، مجموعه تکالیف اسلام، برنامه جامع زندگی مادی و معنوی انسان را به گونه ای تنظیم می کند که نیازهای واقعی انسان، تأمین و استعدادهایش شکوفا می شود و از این راه، همه حقوق اساسی انسان به دست میآید.

ب)آیه شریفه «لا اِکراه فی الدّین»، دلیل بر پذیرش تساهل و تسامح در اسلام است

ب)آیه شریفه «لا اِکراه فی الدّین»، دلیل بر پذیرش تساهل و تسامح در اسلام است

آیه 256 سوره بقره دلیل پذیرش اندیشه تساهل و تسامح است. پروردگار یکتا در این آیه می فرماید: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ در قبول دین اکراهی نیست. راه درست از راه انحرافی روشن شده است». (بقره: 256)

بر اساس این آیه شریف، انسان ها در پذیرش یا رد دین آزادند؛ زیرا راه رشد و گمراهی، روشن است و انسان ها، خود، باید یکی را برگزینند. حال که خداوند انسان ها را در پذیرش یا رد دین آزاد گذاشته است، چرا ما در جامعههای دینی، افراد را به رعایت احکام و قوانین دینی وادار می کنیم؟ ما باید با آنان با تساهل برخورد کنیم و به رعایت احکام دین وادارشان نکنیم.

نقد


1- عبداللّه جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، 1384، ص 160.

ص:118

اینکه انسان در پذیرش دین، آزاد است، امری تکوینی و انکارناپذیر است؛ زیرا ادراکات و اعتقادات اموری قلبیاند و قابل الزام نمی باشند. کسی را نمی توان قلباً به پذیرش چیزی وادار کرد. تنها می توان شرایط و زمینه ها را به گونه ای فراهم ساخت تا شخص به موضوع موردنظر، علاقه مند شود و سرانجام، قلباً آن را بپذیرد. این آیه نیز به این معنا نظر دارد. در افعال و اعمال ظاهری و نه باطنی می توان کسی را وادار به کاری کرد که آن را باور ندارد. لزوم رعایت قانون برای همه افراد جامعه، نمونه ای از این گونه الزامها است که امکان پذیر و رواست. این آیه شریف نیز برخلاف آنچه ادعا شده، این معنا را نفی نمیکند. از این رو، بحث از آن را باید در جایی دیگر جست وجو کرد.

لزوم رعایت قانون به ویژه در جامعههایی که قوانین آن برخاسته از باورهای عمومی است، خردمندانه و پذیرفته شده است. امروزه در بسیاری از جوامع، شاهد تأکید فراوان بر لزوم رعایت قوانین و مقررات هستیم. آن قوانین را همگان باور ندارند، ولی همه خود را ملزم به رعایت آن می دانند؛ زیرا نپذیرفتن قوانین، سبب آشفتگی جامعه میشود. در جوامع اسلامی، که قوانین آن برخاسته از آموزه های الهی اسلام است، هم مانند دیگر جوامع، همواره افرادی وجود دارد که دارای باورهای متفاوت با باورهای عمومی هستند، ولی این افراد باید مانند دیگران، به قوانین احترام بگذارند و آنها را رعایت کنند.

ج) اسلام، دین سهله و سمحه (پذیرش تساهل دینی) است

ج) اسلام، دین سهله و سمحه (پذیرش تساهل دینی) است

آیهها و روایتهای بسیاری، دین اسلام را دینی آسان معرفی می کنند و این،

ص:119

بهترین دلیل بر پذیرش تساهل از سوی اسلام است.(1) پیامبر اکرم0 می فرماید: «بَعَثَنی بالحَنیفیَّةِ السَهلَةِ السَمحَةِ؛ خداوند متعال من را به آیین حق گرای سهل و آسان فرستاده است.»(2) حضرت علی بن ابی طالب(ع) در خطبه ای فرموده است: «الحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَعَ الاِسلامَ فسَهَّلَ شَرایِعَه لِمَن وَرَدَه؛ حمد مخصوص خداوندی است که اسلام را تشریع کرد و برای کسانی که به اسلام درآیند، قوانین آن را آسان قرار داده است».(3)

خداوند در آیه 185 سوره بقره می فرماید: «... یُرِیدُ اللّه ُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ...؛ خداوند برای شما آسانی می خواهد و سختی نمی خواهد.» همچنین در آیه 78 سوره حج می خوانیم: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ...؛ و برای شما در دین سختی قرار نداده است».

این آیات و روایات، بر این معنا دلالت دارند که اسلام؛ دینی سهل و آسان است. پس درحالی که خداوند متعال در دین سخت گیری نمی کند، چرا ما مسلمانان سخت گیری و بر اجرای احکام دینی در جامعه پافشاری می کنیم؟ چرا در جامعه اسلامی اجازه نمی دهیم هر کس با آزادی، هر آنچه می خواهد انجام دهد؟ اگر او گناه می کند، چرا جامعه باید او را منع کند، بلکه بر اساس این آیات و روایات جامعه می بایستی با چنین افرادی با تساهل برخورد کند و آنها را در رفتارشان آزاد بگذارد.

نقد

در پاسخ به این شبهه لازم است در محتوای این آیات و روایات دقت کرد و مراد از آنها را به خوبی دریافت تا روشن شود این ادلّه هرگز بیانگر آن


1- نک: «پژوهش های قرآنی»، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376، ش 11 و 12، ص 176.
2- اصول کافی، کتاب نکاح، باب کراهت الرهبانیه، ج 5، ص 494، ح 1.
3- نهج البلاغه، خطبه 105، ص 313.

ص:120

مدعا نیستند. آیه 185 سوره بقره در مقام بیان این نکته است که خداوند متعال برای مسلمانان، احکام و تکالیف سخت و تحمل ناپذیر قرار نداده است، بلکه احکام اسلام به گونه ای هستند که انجام آنها در توان انسان هاست.

توجه به صدر و ذیل این آیه شریفه به خوبی روشنگر معنای یادشده است. آیه شریفه درباره روزه ماه مبارک رمضان است که خداوند متعال روزه را در این ماه از بیمار و مسافر برمی دارد تا با توجه به ناتوانی بیمار و محدودیت های سفر، تکلیفی سخت بر آنها بار نشده باشد، اما از آنجا که انجام تکالیف الهی موجب رشد و کمال آدمی است، در ذیل این آیه به قضا کردن روزه حکم داده شده است که بیمار پس از بهبودی و مسافر بعد از سفر باید آن را به جا آورد.

چنان که ملاحظه می شود، این آیه هرگز در مقام بیان این معنا نیست که خداوند انسان ها را رها کرده است تا هر چه می خواهند، انجام دهند. آیه شریفه به این نکته اشاره دارد که تکالیف الهی، تکالیفی سخت و طاقت فرسا نیستند، بلکه احکامی هستند متناسب با توانایی ها و طاقت انسان ها، به گونه ای که همه می توانند به دستورهای فردی و اجتماعی آن عمل کنند؛ چرا که این دستورها توانایی های متفاوت انسان ها را در نظر می گیرد و متناسب با آن، به افراد تکلیف می کند.

آیه 78 سوره حج نیز پس از بیان حکم جهاد و لزوم مجاهده در راه خدا، به این نکته اشاره دارد که خداوند در دین، حرج و امری خارج از طاقت انسان ها قرار نداده است. در نتیجه، عذری برای ترک جهاد یا دیگر تکالیف اسلام وجود ندارد. چنان که ملاحظه می شود، آیه شریفه به این نکته

ص:121

اشاره دارد که حتی حکم سختی مانند جهاد نیز تکلیفی خارج از توان شما نیست؛ زیرا شما مسلمانان مانند دیگران قادر به جنگ و دفاع از جامعه خود هستید. در حالی که شما نسبت به کفار و مشرکان از این مزیت نیز برخوردارید که خداوند شما را یاری می کند و حافظ و نگهبان شماست.

روایات وارد شده در این مسئله نیز به همین مطلب اشاره دارد که دین اسلام و احکام آن، احکامی در حد توان انسان هاست، نه احکامی حرجی و خارج از طاقت افراد، تا به این بهانه بتوان آنها را ترک کرد. بنابراین، نه تنها این آیات و روایات و دیگر ادله مشابه آنها، دلیلی بر اثبات تساهل در اسلام نیستند، بلکه بر لزوم پیروی از احکام اسلام که همگی احکامی در حد توان انسان ها هستند، اشعار دارند.

د) انسان، مجبور و غیرمسئول است

د) انسان، مجبور و غیرمسئول است

بیشتر صوفیه جبری مسلکند.(1) ایشان بر این باورند که جریان کارهای جهان، بر اساس قضا و قدر الهی و یک برنامه از پیش تعیین شده و تخلف ناپذیر است و انسان هیچ نقش و اختیاری در آن ندارد. تقدیر ازلی از قبل سرنوشت انسان ها را مشخص کرده است. برخی به ناچار شقی و برخی دیگر سعادتمند خواهند بود. نه سعادتمند می تواند راهی غیر از راه سعادت بپیماید و نه شقی توان آن را دارد که خود را از شقاوت رها سازد. از این رو، باید کار خود و دیگران را به خدا و به سرنوشت وانهد و نباید در کار دیگران دخالت کرد، اگرچه مرتکب اعمال خلاف باشند؛ زیرا هر آنچه سرنوشت باشد، همان محقق خواهد شد. این دخالت ها به جز ایجاد زحمت و ناراحتی برای خود و دیگران هیچ تأثیری نخواهد داشت.


1- نک: همین تحقیق، فصل سوم، آشنایی با فرقه های اباحیه در اسلام، صوفیه، ص 81 .

ص:122

نقد

ایشان پنداشته اند هر کسی قضا و قدر الهی را می پذیرد، باید این مورد را نیز بپذیرد که انسان در کارهایش اختیاری ندارد، بلکه اعمال او به اجبار بر اساس قضا و قدر از پیش تعیین شده است. بدین ترتیب، ایشان چون افعال انسان را افعالی جبری می پندارند و همه افعال او را مستقیماً به خدا نسبت می دهند، همواره کارهای خلاف خود و دیگران را توجیه میکنند و جلوگیری از آن را رویارویی با قضا و قدر الهی و درافتادن با سرنوشت میدانند. این امر، زمینه مناسبی را برای روی آوردنشان به اباحی گری فراهم می سازد. اشتباه بزرگی که از معتقدان به مختار نبودن انسان سرزده، این است که وجود قضا و قدر را که از مسلّمات است، با اختیار نداشتن و مجبور بودن، ملازم تصور کرده اند. این در حالی است که چنین تلازمی میان این دو وجود ندارد و به حکم عقل و آیات و روایات، اختیار انسان با قضا و قدر الهی ناسازگار نیست.

درباره عدم این تنافی به حکم عقل باید دانست که قضا و قدر الهی و اختیار انسان، هر دو از اصل علیت که اصلی عقلی است، پیروی می کند و هر یک با این اصل همخوانی دارد. بر اساس اصل علیت، هیچ پدیده ای بدون علت و تصادفی پدید نمی آید و هر رویدادی، ضرورت وجود خود را از علت متقدّم خود به دست می آورد. به سخن دیگر، سرنوشت هر موجودی به عللی بستگی دارد که بر آن اثرگذار است، ولی باید دانست اختیار، یکی از علتهای گوناگونی است که سرنوشت انسان را رقم می زند. همان گونه که شرایط گوناگون زمانی و مکانی، بر سرنوشت شخص اثرگذار است، اختیار و گزینش هایش نیز بر سرنوشت او اثر میگذارد و آن را رقم

ص:123

می زند. از این رو، انسان می تواند از میان سرنوشت های گوناگونی که پیش رو دارد، یکی را برگزیند. در حالی که آنچه اختیار و به آن عمل کرده، بر اساس قضا و قدر الهی بوده است و هم آنچه را رها کرده و به آن عمل نکرده است، به قضا و قدر بوده است. به دیگر سخن، قضا و قدر الهی به گونهای است که انسان با اختیار خود میتواند کارهایش را انجام دهد. از این رو، هر آنچه اختیار و به آن عمل می کند و هر سرنوشتی که برای خود رقم می زند، به حکم قضا و قدر الهی است. بنابراین، بر خلاف آنچه معتقدان به جبر تصور کرده اند، میان قضا و قدر الهی و اختیار انسان همخوانی وجود دارد.

بر اساس آموزههای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم(ع)، با وجود اینکه مسلمانان صدر اسلام به قضا و قدر الهی باور داشتند، ولی برای تعیین سرنوشتشان نقشی اساسی قائل بودند و جبری مسلک نبودند. برای نمونه، هنگام بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ صفین، پیرمردی که همراه حضرت در جنگ صفین شرکت کرده بود، از ایشان پرسید: آیا حرکت ما به سوی دشمنان، بر اساس قضا و قدر الهی بود؟ حضرت فرمود: «بله، به خدا قسم، از هیچ تپه ای بالا نرفتیم و در هیچ درّه ای قدم نگذاردیم، مگر به قضا و قدر الهی.» پیرمرد گفت: پس زحمت های ما بی حاصل بوده است و اعمال ما پاداش ندارد؟ حضرت فرمود: «آرام باش ای پیرمرد، گمان کردی می گویم قضای حتمی و قدر لازم؟ اگر این طور بود، ثواب و عقاب و امر و نهی و وعد و وعید خداوند باطل بود و بدکار، سزاوار سرزنش و نیکوکار نیز شایسته مدح نبود. این عقیده بت پرستان و دشمنان خدا و جبری مسلک های این امت است. کسی از روی مقهوریت، خداوند را

ص:124

معصیت و از روی اجبار، او را اطاعت نکرده است».(1) حضرت علی (ع) به خوبی ناسازگاری نداشتن باور به قضا و قدر با مختار و مسئول بودن انسان را توضیح می دهد و پندار نادرست پیرمرد را اصلاح می کند.

در روایتی نقل شده است که حضرت علی(ع) در سایه دیوار کجی نشسته بود که از آنجا حرکت کرد و در سایه دیوار دیگری نشست. شخصی به حضرت عرض کرد: ای امیر مؤمنان، آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ حضرت فرمود: «از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم.»(2) یعنی حرکت من از زیر دیوار کج نیز بر اساس قضا و قدر الهی است. در واقع، ایشان این معنا را بیان کرده است که اگر زیر دیوار کج بنشینم و دیوار بر سرم خراب شود، این به قضا و قدر الهی است؛ زیرا در جریان علل و اسباب، اگر انسان در زیر دیواری سست بنشیند، آن دیوار بر سرش خراب می شود و او آسیب می بیند و این خود از قضا و قدر الهی است و اگر خود را کنار کشد، در امان می ماند و این نیز به قضا و قدر الهی است.

شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: حرزهایی که برای استشفا استفاده می شود، می تواند جلوی قدر الهی را بگیرد؟ ایشان فرمود: «تأثیر آن حرزها نیز از قدر الهی است.»(3) به این معنا که حرز و نظیر آن، به قضا و قدر الهی از بیماری ها جلوگیری می کند و همگی در سلسله علل و اسباب قرار دارد.

بر اساس این دو روایت، انسان در طول زندگی اش، با قضا و قدرهای گوناگونی روبه روست و اوست که یکی را بر دیگری ترجیح میدهد و با


1- نک: بحار الانوار، کتاب العدل و المعاد، باب 2، ج 5، ص 75، ح 1.
2- نک: بحار الانوار، کتاب العدل و المعاد، باب القضاء و القدر، ص 114، ح 41.
3- نک: بحار الانوار، کتاب العدل و المعاد، باب القضاء و القدر، ص 87، ح 1.

ص:125

گزینشهای خویش، روش زندگی و سرانجام سرنوشت خود را رقم می زند. باید دانست اختیار آدمی در تعیین سرنوشت او نقشی اساسی دارد، ولی همان گونه که پیشتر اشاره شد، به این معنا نیست که اختیار وی تنها عامل اثرگذار بر سرنوشتش باشد. به سخن دیگر، آن گونه نیست که یهود پنداشته که خداوند پس از آفرینش هستی، اختیار همه امور را به انسان واگذار کرده و خود کنار رفته و دست قدرت خود را بسته است،(1) بلکه تحقق همه رویدادهای هستی و کردار انسان، به خواست و اجازه خداوند بستگی دارد. اگر انسان با اختیار خود راه خوشبختی را می پیماید، این به توفیق الهی است و اگر با اختیار خود در راه بدبختی گام برمیدارد، خدا او را به دلیل تصمیمها و اعمال ناصوابش، به حال خود وا گذاشته و به او اجازه داده است تا خود را گرفتار تباهی کند.

از امام جعفر صادق(ع) پرسیده شد: آیا گناهانی که انسان انجام می دهد، خداوند متعال، انسان را به آن مجبور نکرده است؟ حضرت فرمود: «خداوند عادل تر از آن است که انسان ها را مجبور به انجام معاصی کند.» سپس از حضرت پرسیده شد: پس آیا خداوند همه امور انسان را به او واگذار نکرده است؟ حضرت فرمود: «خداوند عزیزتر و مسلط تر است بر بندگانش که چنین کند».(2)

این گونه نیست که خداوند انسان را مجبور کند یا اختیار همه امور را به او بدهد و خود دخالتی نداشته باشد، بلکه خداوند با حفظ اختیار انسان ها، بر اعمال آنها تسلط کامل دارد. خواه آن سلطه، تکوینی باشد، به این معنا که


1- نک: مائده: 64.
2- نک: بحار الانوار، کتاب العدل و المعاد، باب 2، ج 5، ص 70، ح 1.

ص:126

خداوند، گاه به مصالحی در اراده و خواست آدمی تصرف یا عملش را بی تأثیر کند؛ خواه تشریعی باشد، یعنی تکالیف و محدودیتهایی برای او قرار دهد و او را مکلف به اطاعت از آنها کند و به مطیع، پاداش و عاصی را کیفر دهد.(1) در روایتی دیگر نیز حضرت می فرماید: «لا جَبرَ و لا تَفویضَ بَل اَمرٌ بَینَ الاَمرَین»(2)؛ نه آن طور است که انسان در افکار و اعمالش مجبور باشد و نه آن گونه است که انسان اختیاردار تام باشد، بلکه محدوده اختیار آدمی میان این دو هست.


1- نک: محمد بن نعمان شیخ مفید، شرح عقائد الصدوق (تصحیح الاعتقاد)، قم، مکتبه الداوری، چ 2، صص 14 و 15؛ کفایه الموحّدین، صص 462 و 463.
2- بحارالانوار، کتاب العدل و المعاد، ج 5، باب 1، ص 12، ح 18.

ص:127

فصل چهارم: همراه با برنامه سازان

اشاره

فصل چهارم: همراه با برنامه سازان

زیر فصل ها

1. اهمیت و نقش صدا و سیما در تقویت تکلیف مداری در جامعه

2. پیشنهادهای کلان برنامه ریزی

3. پیشنهادهای برنامه ای

4. بررسی عملکرد رسانه

5. پرسش های کارشناسی

6. پرسش های مردمی

1. اهمیت و نقش صدا و سیما در تقویت تکلیف مداری در جامعه

1. اهمیت و نقش صدا و سیما در تقویت تکلیف مداری در جامعه

امروزه با پیشرفت فنآوری و رشد روزافزون دانش ارتباطات و رسانه های گروهی، رسانه های دیداری و شنیداری، نقشی اساسی در معرفی ارزش ها و هنجارسازی جامعه بر عهده دارند. در این میان، نقش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بسیار چشمگیر است؛ زیرا با وجود تهاجم گسترده فرهنگی، از پشتوانه پویای اسلامی برخوردار است. از یک سو، این رسانه باید با معرفی ارزش های اصیل اسلامی، فرهنگ عمومی جامعه را به سوی هدفهای الهی کشانده و از سوی دیگر، با تهیه برنامه های گوناگون و دیدنی، جامعه را به فرهنگ خودی علاقهمند نماید.

یکی از ارزش های اصیلی که رسانه ملی باید تأکید فراوانی بر آن داشته باشد، رشد تکلیف مداری در جامعه است. این موضوع، به ویژه امروزه که یکی از سیاست های راهبردی غرب، گسترش ابتذال ناشی از اباحی گری و تساهل و تسامح است، اهمیت خاصی دارد. برای تحقق این امر باید رسانه

ص:128

ملی، بیش از گذشته روی رشد کیفی برنامه ها و هماهنگی آن با موازین شرع سرمایه گذاری کند.

2. پیشنهادهای کلان برنامه ریزی

اشاره

2. پیشنهادهای کلان برنامه ریزی

زیر فصل ها

الف) جهت گیری تربیتی و آموزشی در همه برنامه ها

ب) تبیین اصول اعتقادی اسلام و نهادینهسازی باورهای دینی

ج) گسترش و آموزش احکام دینی و تبیین حکمت آنها

د) هدایت روابط رایج نامشروع در جامعه به سوی ازدواج شرعی

ه_) تأکید بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر

الف) جهت گیری تربیتی و آموزشی در همه برنامه ها

الف) جهت گیری تربیتی و آموزشی در همه برنامه ها

یکی از سیاست های راهبردی رسانه ملی باید وجود جهت گیری های مشخص و تعریف شده آموزشی و تربیتی اسلامی در همه برنامه ها باشد. این جهت گیری ها باید برخاسته از ارزش های اسلامی و در جهت هنجارسازی آنها در جامعه باشد. باید دانست هر برنامه ای، خواه و ناخواه دارای جهت گیری های ویژهای است و نوعی پیام را به مخاطب میرساند. گرچه در برخی از برنامه ها باید نمادهای اسلامی نسبت به دیگر برنامه ها کم رنگ تر باشد، ولی هیچ برنامه ای نباید بدون جهت گیری ساخته شود. برای نمونه، در برنامه آموزش آشپزی فرهنگ صرفه جویی و بهرهمندی از امکانات اندک را باید گسترش داد. برای اجرای کامل این سیاست طرح جامع رسانه ملی باید آماده شود. در این طرح، هیچ برنامه ای نباید پی آمدهای مثبت دیگر برنامه ها را نادیده بگیرد. برای نمونه، اگر سیاست رسانه ملی، گسترش درستی و راستی است، نباید برنامه ها و فیلم هایی بسازیم که شخصیت ها به راحتی دروغ و به یکدیگر ناسزا بگویند. بنابراین، همه اجزای این طرح باید مکمل یکدیگر باشند و همدیگر را تقویت کنند.

با توجه به آموزه های اسلام باید یکی از اجزای مهم این طرح، درونی سازی تکلیف مداری باشد. برای این منظور، همه برنامه های رسانه ملی باید به نوعی حس مسئولیتپذیری را در افراد تقویت کند. از این رو،

ص:129

باید از تهیه و پخش برنامه هایی دوری کرد که به گونه ای لودگی و بی مسئولیتی را گسترش میدهند، هرچند برنامهای طنز باشند. همچنین اگر در گفتوگوها و سخنرانی ها افراد رعایت احکام شرعی را گوشزد میکنند، نباید در برنامه های دیگر، مجریان و بازیگرانی که نقش مثبت دارند، ظواهر شرعی را رعایت نکنند. پیداست در غیر این صورت، مخاطبان رسانه ملی، دچار سرگردانی می شوند و رسانه نمی تواند به خوبی، به هدفهای اسلامیاش دست یابد.

ب) تبیین اصول اعتقادی اسلام و نهادینهسازی باورهای دینی

ب) تبیین اصول اعتقادی اسلام و نهادینهسازی باورهای دینی

یکی از عاملهایی که بر درونی سازی تکلیف مداری بسیار اثرگذار است، شناخت درست اصول اعتقادی اسلام است. در میان این اصول، نقش توحید و معاد، برجسته تر است. در اسلام، باور به توحید، زیربنای همه باورهای دینی است. به هر اندازه که توحید و جنبههای گوناگون آن بهتر شناخته شود و در نهاد انسان راه یابد، آدمی از گمراهی ها و آلودگی ها، دور می شود و زمینه های پذیرش مسئولیت و تکلیف پذیری در او تقویت می گردد. باور به معاد و اینکه زندگی با مرگ پایان نمی پذیرد و انسان در سرای آخرت باید پاسخ گوی اعمال خوب و بدش باشد، در تکلیف پذیری افراد نقشی تعیین کننده دارد. البته دیگر باورهای دینی چون اعتقاد به نبوت، امامت، عدل و هدف مندی هستی نیز در مسئولیت پذیری افراد اثرگذار است. از این رو، به این امور نیز باید توجه شود، هرچند این امور در اعتقاد به توحید و معاد ریشه دارد.

ص:130

نهادینهسازی این باورها نیازمند بهره گیری درست از عقل و فطرت انسان است. از این رو، افزایش توان تفکر در افراد و پدید آوردن زمینه های لازم چون تهذیب نفس و سالمسازی محیط، برای پاسخ گویی به نداهای فطری، به نهادینهسازی این باورها کمک بسیاری می کند. از آنجا که بسیاری از باورهای دینی و آموزههای الهی، با فطرت پاک آدمی هماهنگ است، برای همه گروه های سنی، حتی کودکان میتوان برنامه های مناسب اعتقادی ساخت. از سویی، برای تقویت باور مردم باید به شبهههایی که بیگانگان بیان میکنند، پاسخ مناسب داد. امروزه جهان غرب، با گسترش اندیشه تساهل و تسامح و بر اساس دنیاپرستی می کوشد باورهای دینی مردم را سست کند. طرح مفهومهایی چون انسانمحوری، آزادی مطلق، تکثرگرایی و نسبی بودن حقیقت در این راستاست. از این رو، رسانه ملی با توجه به گروههای سنی گوناگون و با عنایت به تفاوت های فکری گروههای مختلف، باید برنامه های گوناگون اعتقادی بسازد و به شبههها پاسخ دهد.

بسیاری از باورهای دینی را با بهره گیری از هنر می توان در قالب داستان ها و فیلم های دیدنی و آموزنده عرضه کرد. در بسیاری از موضوعها، بهرهمندی از تخیل در کنار استدلال های عقلی، سودمند است. البته این امر باید با بهره گیری از آموزه های دینی و در چارچوب اصول اعتقادی اسلام و در جهت تقویت آنها باشد. برگزاری میزگردهای کارشناسی و نشستهای مناظره برای پاسخ به شبههها نیز سودمند است. متأسفانه یکی از مسائلی که به تازگی در جامعه کم رنگ شده، توجه به آخرت و انذار مردم است، در حالی که این موضوع، در تقویت تکلیف مداری نقش اساسی دارد. بر اساس آموزههای اسلام، انسان همواره باید در حالت خوف و رجا باشد. خوف

ص:131

تنها، چه بسا سبب ناامیدی از رحمت الهی و رجای تنها، سبب سرگرمی به دنیا و سرزدن گناهان شود. این امر یکی از اصول تربیتی است که دین اسلام به آن توجه بسیاری دارد. از این رو، صدا و سیما در برنامه های خود، با الهام از این آموزهها، جدا از بشارت باید به موضوع ترس از خشم الهی و عذاب های اخروی توجه ویژهای داشته باشد؛ زیرا به درونی سازی تکلیف مداری کمک می کند.

ج) گسترش و آموزش احکام دینی و تبیین حکمت آنها

ج) گسترش و آموزش احکام دینی و تبیین حکمت آنها

همه احکام الهی در اسلام بر مصالح و مفاسد واقعی مبتنی است. از این رو، این احکام مسیر رشد و کمال را به انسان نشان می دهد. شخصی که با این احکام و حکمت های آن آشنا میشود، به این نکته پی میبرد که عمل به آنها نیازهای مادی و معنویاش را برآورده می کند و سبب خوشبختی وی در دنیا و سعادت در آخرت می شود. این شناخت، شخص را به رعایت هر چه بیشتر احکام اسلام، تشویق و روحیه تکلیف پذیری را در او تقویت می کند. هر اندازه که این شناخت بیشتر و عمیق تر باشد، سبب درونی سازی تکلیف مداری می شود. یکی از علت های مهم سر زدن گناه، شناخت ناکافی انسان از حدود و ثغور احکام شرعی است.

برای نمونه، بسیاری از دروغ هایی که گفته می شود، به این دلیل است که برخی می پندارند دروغشان مصلحتی و جایز است. اگر بدانند موارد جواز دروغ بسیار محدود است و برای جلب منافع ناچیز دنیوی نمیتوان دروغ گفت، دیگر به راحتی دروغ نمی گویند یا در برخی موردها که وظیفه شخص، امر به معروف و نهی از منکر است، به دلیل این که تصویر روشنی

ص:132

از شرایط این فریضه الهی ندارند، آن را ترک می کنند یا با اجرای قانون قصاص در جامعه اسلامی در باطن مخالفند؛ زیرا حکمت ها و کارکردهای ارزشمند این حکم الهی را نمی دانند.

صدا و سیما با معرفی احکام اسلام و حدود و حکمت های آنها می تواند بسیاری از مسلمانانی را که به رعایت برخی احکام اسلام گرایش ندارند، به انجام آنها تشویق کند. با توجه به تبلیغهای منفی علیه احکام اسلام باید در معرفی آنها و تبیین کارکردهایشان، برنامه ریزی ویژهای صورت پذیرد. احکام دینی، مانند حدود و قصاص، خمس، حجاب، تقلید و ازدواج موقت از آن جمله به شمار میآید. برای اجرای این امور، جدا از برنامه هایی که به گونه مستقیم به معرفی احکام دینی و حکمت های آنها می پردازند، بهرهمندی از آموزش های غیر مستقیم بسیار کارساز است. آموزش احکام باید از دوره کودکی، آغاز و مناسب با سن افراد و گروههای گوناگون مردم صورت پذیرد. بسیاری از این احکام می تواند در قالب فیلم، سریال و حتی برنامه های طنز آموزش داده شود. همچنین می توان در همان قالب ها، حکمت ها و کارکردهای بسیاری از احکام دینی را به نمایش گذاشت و پیآمدهای پسندیده و عمل به آنها و آثار ناپسند ترک آنها در دنیا و آخرت را نشان داد.

د) هدایت روابط رایج نامشروع در جامعه به سوی ازدواج شرعی

د) هدایت روابط رایج نامشروع در جامعه به سوی ازدواج شرعی

افزایش پیوندهای جنسی نامشروع و اختلاط نامحرمان با یکدیگر، عاملی منفی در مسیر نهادینه سازی تکلیف مداری در جامعه اسلامی به شمار میآید. این گونه پیوندها جزو بازدارندههای اصلی در مسیر تکلیف پذیری افراد

ص:133

است. امروزه در جامعه اسلامی، شاهد پیوندها و دوستی های غیرشرعی هستیم، در حالی که فرهنگ متناسب با این شرایط تعریف نشده است. به این دلیل، افراد بسیاری در این باره با تضادها، ابهامها و دوگانگی های فراوانی روبه رو هستند. در زمینه پیوند جنسی نیز موانع موجود در مسیر ازدواج افزایش یافته و آن را به یکی از معضلهای اجتماعی تبدیل کرده است. به دلیل خواستههای نابجا، سن ازدواج افزایش یافته که با وجود تحریکهای جنسی، زمینه های پیوند نامشروع را فراهم آورده است. این گونه پیوندها، جدا از عذاب های اخروی، آسیب های جدی فراوانی را برای فرد و اجتماع دربردارد.

فرزندان نامشروع و بی سرپرست، مزاحمت های خیابانی و ناامنی اجتماعی، گسترش اعتیاد به دلیل ناکامی ها، دور شدن از خانواده و فرار دختران و پسران، آشفتگی روحی و دین گریزی و سرنگونی در ابتذال فرهنگ غرب، جزو این آسیب ها به شمار میآید. جوانی که بر اثر تحریک های جنسی و فشارهای غریزی و روحی، با جنس مخالف، دوست می شود و از وی عمل نامشروع سر می زند، ممکن است در اثر احساس گناه به کلی از رحمت الهی ناامید و از دین گریزان شود. این امر، رفتهرفته زمینه ورود او به دیگر بزه کاری ها را نیز فراهم می کند. عامل بسیاری از این دشواریها را باید در تضاد فرهنگی و بی تعادلی ساختاری در نظام رفتار جنسی جامعه جستوجو کرد. در یک نظام هماهنگ، باید اجزای گوناگون آن تناسب داشته باشد.

در دین اسلام، این تناسب به خوبی وجود دارد. در این دین، نظام ارتباط دو جنس مخالف با یکدیگر به گونه ای تعریف شده است که در کنار

ص:134

گسترش تربیت دینی، به نیازهای عاطفی و غریزی افراد نیز پاسخ داده می شود. این امر زمینه مناسبی را برای گسترش فضای معنوی، رشد اخلاقی و تکلیف پذیری در جامعه فراهم می کند. بنا بر آموزه های اسلام، پیوند دو جنس مخالف باید در چارچوب ویژهای باشد. باید دختر و پسر یا زن و مرد، نخست با خواندن عقد شرعی به یکدیگر مَحرم شوند. عقد شرعی نیز به دو شکل دایم و موقت است. در هر دو عقد، در صورتی که دختر تاکنون ازدواج نکرده باشد، باید از ولی شرعی خود اجازه بگیرد. پیوند جنسی از لوازم عقد دایم است، ولی در ازدواج موقت دو طرف می توانند با شرط ضمن عقد، پیوند خود را تنها به محرم بودن شرعی و بدون آمیزش محدود کنند.

امروزه به دلیل آمیختگی فرهنگها با فرهنگ غرب، عقد موقت که می تواند بسیاری از پیوندهای نامشروع رایج را کنترل کند، به ناهنجاری اجتماعی بدل شده است. از این رو، بسیاری از افراد ترجیح داده اند، پیوندهای نامشروع در جامعه رشد کند، ولی این حکم الهی را نپذیرند. در روایتی، امام جعفر صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که آیه مربوط به عقد موقت (متعه) نَسخ شده یا خیر، فرمود: «خیر، و اگر عمر از آن نهی نکرده بود، کسی مرتکب زنا نمی شد، مگر شقی».(1)

بنابراین، در شرایط کنونی که جامعه با یورش همه جانبه فرهنگ مبتذل غرب روبه روست، راه برونرفت از گرفتاریهای اجتماعی، روی آوردن به فرهنگ پویای اسلام و پذیرش احکام و راه کارهای آن است. از این رو، رسالت سنگینی بر عهده رسانه ملی است تا از یک سو، با پرهیز از


1- نک: وسائل الشیعه، ج 21، کتاب النکاح، ابواب المتعه، باب اباحتها، ح 26379.

ص:135

عادی سازی اختلاط زن و مرد نامحرم در برنامه ها، ارزش های اسلامی را تقویت کند و از سوی دیگر، در کنار گسترش ازدواج های آسان و تشویق جوانان به ازدواج دایم، بدبینی جامعه نسبت به ازدواج موقت را نیز از بین ببرد. پیداست که این امر به تدبیر و داشتن برنامه ای همه جانبه نیاز دارد تا بتوان رفتهرفته، از شمار پیوندهای نامشروع کاست و جامعه را به سوی پیوندهای مشروع راهنمایی کرد.

ه_) تأکید بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر

ه_) تأکید بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر

گناه و تکرار آن، ایمان را سست و انسان را نسبت به دیگر تکلیفهای الهی بی رغبت می کند. اگر گناه ادامه یابد، چه بسا سبب کفر و انکار حقایق هستی شود: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللّه ِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ؛ سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب و آن را مسخره کردند». (روم: 10)

امام باقر (ع)، گناه را به نقطه ای سیاه در دل تشبیه کرده است که در صورت تکرار و توبه نکردن، سیاهی فزونی می یابد، قلب را فرا می گیرد و راه های خیر بسته می شود.(1) فریضه امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین اسلام و یکی از مهم ترین واجبات الهی است. عمل به این فریضه الهی، اجرای دیگر تکلیفها را تضمین میکند. بر اساس این فریضه، همه مسلمانان باید در حد توان و به میزان اثرگذاری خود بر دیگران، آنان را به انجام واجبات الهی وادارند و از هر آنچه خداوند از آن نهی کرده است، باز دارند. پیامبر گرامی اسلام درباره فلسفه امر به معروف و نهی از منکر، مثال


1- نک: اصول کافی، ج 3، کتاب ایمان و کفر، باب الذنوب، ص 374، ح 20.

ص:136

آموزنده ای بیان کرده است. ایشان جامعه را به کشتی تشبیه کرده که فردی، میخی برداشته و محلی را که خود در آن نشسته است، سوراخ می کند و معتقد است کاری به دیگران ندارد و تنها جای خود را سوراخ می کند. اگر دیگران او را از این کار باز ندارند، همه غرق میشوند.(1)

در روایتهای اسلامی، پیآمدهای مثبت فراوانی برای عمل به این فریضه الهی بیان شده است، مانند برقراری امنیت جانی، مالی و اجتماعی، پدیداری آبادی و رفع ستم در جامعه. همچنین پیآمدهای منفی بسیاری چون چیرگی اشرار و بدکاران و دوری برکت از جامعه برای ترک این فریضه بر شمرده شده است. مراتب امر به معروف و نهی از منکر، با توجه به توانایی های افراد و میزان اثرگذاری آنان متفاوت است. پایین ترین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر، تأیید قلبی معروف و تکذیب قلبی منکر است که مانع بی اعتنایی مسلمانان نسبت به ارزش های اسلامی میشود. افزون بر این، احساس ناخرسندی درونی از بدی ها سبب می شود مسلمانان همواره در پی تغییر فضای گناه و فساد باشند و ارزش های اسلامی را پاس دارند و زمینه های تقویت تکلیف مداری فراهم شود. مرتبه بالاتر آن است که امر به معروف و نهی از منکر به وسیله کلام و گفتار صورت پذیرد. مرتبه زبانی این فریضه الهی، در خدمت نظارت اجتماعی است که اگر به خوبی انجام شود، ارزش ها و هنجارهای اسلامی حفظ میشود، آنها را به نسل های بعدی منتقل می کند و سبب افزایش تکلیف پذیری در جامعه می شود. آخرین مرتبه آن، کار عملی برای اجرای واجبات و دوری از محرمات الهی در جامعه


1- نک: مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، انتشارات صدرا، 1372، چ 5، ص 19.

ص:137

است. مرحله عملی امر به معروف و نهی از منکر، کار حکومت اسلامی است. این مرتبه از ابزارهای اثرگذار نظارت اجتماعی به شمار میآید.

بدین ترتیب، برپایی این فریضه الهی سبب اصلاح افراد و جامعه می شود. حتی اگر در برخی موردها، اجرای این فریضه، به رعایت هنجارها نینجامد، سبب می شود اصل هنجارها حفظ شود و با مرور زمان به فراموشی سپرده نشود و منکرها به معروف و معروف ها به منکر بدل نشود. یکی از نکتههای مهم، توجه اسلام به مسئولیت افراد در برابر یکدیگر است. همگان از دو سو به یکدیگر وابستهاند. نخست اینکه رهایی خود را در گروی اصلاح جامعه بدانند. از سوی دیگر، افراد تنها مسئول رهایی خودشان نیستند، بلکه باید دیگران را نیز از خود بدانند و به رهایی آنان بیندیشند.

از این رو، معرفی و احیای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، روحیه مسئولیت پذیری را تقویت و زمینه درونی سازی تکلیف مداری در جامعه را مهیا میکند. امروزه که رسانههای فرهنگی و تبلیغاتی قدرت های بزرگ انواع منکرات فکری و رفتاری را گسترش میدهند، گستره عمل به این فریضه نیز وسعت یافته و از محدوده اجتماع های کوچک به اجتماع های بزرگ بشری کشانده شده است. البته هر مرتبه ای از آن نیازمند شرایط، ظرفیت ها و توانایی های ویژه است که مسلمانان باید در فراهم آوردن آن بکوشند.

از این رو، رسانه های اسلامی و به ویژه رسانه ملی که ابزاری نیرومند است، باید در خدمت احیای این فریضه الهی و معرفی درست معروف ها و منکرات به جامعه اسلامی و دیگر جامعهها باشد. رسانه ملی می تواند از این راه، نظم جهانی کفر را که بر پایه دنیامحوری، خودپرستی و تکلیف ستیزی

ص:138

است، به سوی نظم نوین جهانی که بر اساس ایمان، آخرت باوری، خداپرستی و تکلیف مداری است، هدایت کند.(1)

3. پیشنهادهای برنامه ای

الف) تبیین مفاهیم واژه های مرتبط با تکلیف مداری و تعیین قلمرو آنها

یکی از کارهایی که جهت تقویت تکلیف مداری در جامعه ضروری است، روشن کردن معانی واژه ها و اصطلاحهای مرتبط با بحث تکلیف مداری است که اهمیت آن، به دلیل نداشتن تلقی روشن و واحدی از این واژه ها است. به این دلیل، در گفتوگوها، برداشت های نادرست یا گوناگون از یک سخن واحد وجود دارد و امکان مناسب تفهیم و تفاهم از بین می رود. برای نمونه، وقتی واژه آزادی به کار می رود، چه بسا به دلیل تفاوتهای معنای این واژه در فرهنگ غرب و فرهنگ اسلام، معانی گوناگون برداشت شود یا هنگامیکه سخن از تساهل و تسامح می شود، معنای روشنی از آن شکل نمیگیرد. از این رو، رسانه ملی باید معانی واژه ها و اصطلاحهای مرتبط با موضوع تکلیف مداری را به خوبی، روشن و محدوده مفهومهای آن و تمایزات احتمالی شان را در فرهنگ های جامعه مشخص کند.

برخی مفاهیم مرتبط با بحث تکلیف مداری عبارتند از تکلیف، تکلیف پذیری، تکلیف مداری، اباحیه، اباحی گری، تساهل و تسامح، خدامحوری، انسان محوری، آزادی، تکثرگرایی، مطلق بودن حقیقت، نسبی بودن حقیقت، تحمل و مدارای اسلامی، دین سهله و سمحه و حق طبیعی.


1- نک: نظم اجتماعی در اسلام، صص 79 _ 87.

ص:139

این مفاهیم را در قالب سخنرانی ها، گفتوگوها و نشست های علمی، با حضور نخبگان و صاحب نظران می توان تبیین کرد. همچنین این مفاهیم را در قالب داستان های آموزنده و دیدنی می توان به نمایش گذاشت. تبیین این مفاهیم از راه پیام مجری یا طرح آنها در مسابقههای صدا و سیما و همچنین به وسیله زیرنویس در برنامه های سیما نیز مناسب است.

ب) برجسته کردن جلوه های تکلیف مدارانه در زندگی انبیا و اولیای الهی

پیامبران الهی، مهم ترین الگوهای تکلیف مداری هستند. مسئولیت و تکلیف پذیری ویژه آنان سبب شد به مرتبه رسالت و امامت دست یابند، به گونهای که پیامبر اسلام، «عبداللّه» نامیده شد. بندگی مقامی والاست که پیامبران آرزوی آن را داشتند. کسی که خود را بنده خدا بداند، همواره به وظایف الهی عمل میکند. از این رو، معرفی زندگی انبیا و اوصیای الهی که الگوهای اصلی تکلیف مداریاند، بر نهادینه سازی اندیشه تکلیف مداری در جامعه اثر می گذارد. برای نمونه، ساخت کشتی به دست حضرت نوح (ع) در خشکی به دستور خدا، ذبح اسماعیل(ع) به دست پدر بزرگوارش، حضرت ابراهیم(ع)، رویارویی حضرت موسی(ع) با فرعون، دفاعهای گوناگون حضرت علی(ع) از پیامبر اسلام، صلح امام حسن (ع) با معاویه، قیام امام حسین (ع) و موضوعهای فراوان دیگر، سوژه های بسیار مناسبی برای به نمایش گذاشتن روحیه مسئولیتپذیری و عمل به تکالیف الهی است.

ص:140

ج) توجه به زندگی نامه شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی

بیشتر شهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی، افرادی بودند که مبارزه با رژیم طاغوت و دفاع از نظام مقدس اسلامی را وظیفه الهی خود می دانستند و در این راه از هیچگونه فداکاری و جان فشانی دریغ نکردند. از این رو، توجه به زندگی و وصیت نامه های ایشان اثر فراوانی در نهادینه سازی تکلیف مداری دارد.

به این دلیل، برگزاری برنامه های بزرگداشت، معرفی ویژگیهای شهیدان، تهیه فیلم و مجموعههای دیدنی درباره آنان، بسیار اثرگذار است و سبب تقویت روحیه تکلیف مداری می شود. زندگی این بزرگواران، سرشار از نکتههای جالب و آموزنده است. یکی از ویژگی های مشترک شهیدان، اخلاص و روحیه مسئولیت پذیری آنان است. برجسته سازی این نکتهها می تواند موضوع های متنوعی را در اختیار تهیه کنندگان برنامه های صدا و سیما قرار دهد.

د) گسترش نقد و بررسی برنامه های اجرا شده

یکی از راه های تقویت تکلیف مداری، نقد و بررسی برنامه های صدا و سیما از دیدگاه تکلیف مداری پس از پخش آنهاست. این کار جدا از شناسایی کاستیها و تواناییهای برنامه ها، دارای کارکرد مثبت تربیتی و آموزشی بسیاری است. با این شیوه، بسیاری از مفاهیم مورد نظر به مخاطبان رسانه منتقل میشود. چه بسا طرح مستقل آن مفاهیم، جذابیت کافی و مخاطبان بسیاری نداشته باشد. اگر برنامه های نقد و بررسی، نکتههای پنهان برنامه ها را آشکار کنند، جذابیت و اثرگذاری فراوانی خواهند داشت.

ص:141

4. بررسی عملکرد رسانه

4. بررسی عملکرد رسانه

اگر رسانه ملی برای ساختن جامعه ای تکلیف مدار بخواهد اثری شایسته و مناسب داشته باشد، باید عملکردش در این زمینه ارزیابی شود تا نقاط قوّت و ضعف آن، مشخص و زمینه تلاش های آگاهانه فراهم شود. از یک سو، رسانه وظیفه دارد برای نهادینه سازی باورهای دینی و پایههای اصلی تکلیف مداری، چون خدامحوری و آخرت باوری بکوشد. از سوی دیگر، احکام و تکالیف الهی را به مردم معرفی کند و با شیوه های اثرگذار، هنجارهای اجتماعی را بر مبنای آنها شکل دهد. از این رو، صدا و سیما باید به طور جدّی به تبیین احکام الهی و ارزش های اسلامی بپردازد.

با توجه به این رسالت، باید دید عملکرد رسانه ملی در این زمینه چگونه بوده است. گفتنی است که رسانه ملی مانند دیگر نهادها دگرگون شده و در زمینه نهادینه سازی باورها و شناساندن ارزش ها و تکالیف دینی، کارهای خوبی انجام داده است. از مهم ترین آنها می توان راه اندازی شبکه رادیویی معارف، شبکه قرآن و معارف سیما را نام برد. این شبکه ها، به صورت مستقیم، به بحثهای اعتقادی و بیان احکام و تکالیف شرعی می پردازند. در برنامه های شبکه های گوناگون نیز رویکرد ارزشی تا حدودی آشکار است. راهاندازی گروه معارف در شبکه ها، در همین راستاست. تهیه و پخش برنامه های مربوط به دفاع مقدس که بسیاری از ارزش های اسلامی به ویژه اندیشه تکلیف مداری را گسترش میدهد، از کارهای ارزشمند رسانه ملی است. برنامه «روایت فتح»، نمونه مهمی از این برنامه هاست. هر چند درباره

ص:142

عملکرد صدا و سیما در زمینه تکلیف مداری و تقویت ارزش های اسلامی، نکتههای ناگفتهای نیز وجود دارد.

در بحث های اعتقادی دو رویکرد وجود دارد: رویکرد فطری و رویکرد عقلی. به نظر می رسد در برنامه های گوناگون رسانه که به شکلی در جهت تقویت خداباوری طرح می شود، توجه به رویکرد عاطفی و فطری صبغه اصلی دارد، ولی به جنبه ها و دلیلهای عقلی توجه چندانی نشده است. بهتر است به هر دو جهت توجه شود تا ریشه های اعتقادی، استوار شود. تأثیر این امر در رویارویی افراد با شبهههای گوناگون بهتر روشن می شود. از این رو، آموزه های اسلام و آیههای قرآن، به لزوم اندیشیدن و افزایش توان اندیشه، توجه ویژهای دارد. از سوی دیگر، در بحث های دینی، جای بحث معاد و تبیین زندگی در آخرت، خالی است. این در صورتی است که باور به آخرت و ترس از عذاب های اخروی و علاقه به ثواب، از مهم ترین عوامل تحکیم و تقویت روحیه تکلیف مداری است.

متأسفانه در برنامه های رسانه، مسئله هراس از عذاب های اخروی کم رنگ است. اگر در برنامه های گوناگون پیآمدهای ناگوار گناهان، بیان و هراس از دوزخ و خداترسی تقویت شود، مخاطبان به دستورهای الهی بیشتر پای بند خواهند بود. باید دانست این برنامه ها برای بزرگ سالان، سودمند است. البته مسئله مژده و تشویق و امیدواری نیز جایگاه ویژه ای دارد. برای نمونه، در مجموعههای نمایشی «صاحب دلان»، «اغما» و «روز حسرت»، یادآوری عذابهای اخروی و نقش فریبنده اهریمن، آثار مثبت خوبی داشت.

ص:143

درباره تکالیف الهی و حدود شرعی و فرهنگ سازی، نکتههایی هست که باید بررسی شود. از جمله اینکه در بسیاری از برنامه های کارشناسی، برای جذابیت برنامه، مجری و کارشناس، از دو جنس مخالف هستند، در حالی که باید از این نوع گزینشها پرهیز کرد. همچنین در برخی برنامه های سرگرمی و طنز، حدود الهی رعایت نمی شود و در آنها امور نادرستی چون دروغ و فریب کاری به صورت هنجار درمی آید. سریال «سه در چهار» نمونه ای از آن است. بسیاری از پیوندهای مجریان زن و مرد یا مجریان با مخاطبان و کسانی که در مسابقه تلفنی شرکت کرده اند، بر اساس آموزههای اسلامی نیست. برای نمونه، در برنامه های کودک چون «رنگین کمان» (شبکه پنج) و «قاصدک» (شبکه دو)، رابطه مجریان زن و مرد که نقش بچه ها را بازی می کنند، با فرهنگ اسلامی ناسازگار است. در این مورد، باید از شخصیت های عروسکی یا خود کودکان بهره برد تا بدآموزی نداشته باشد. در بیشتر برنامه ها، به ویژه برنامه های نمایشی، ردّ پای اندیشههای فمینیستی و زن سالارانه به چشم می خورد که آثار نامطلوبی در جامعه دارد. وقتی چنین برنامه هایی از رسانه ملی پخش می شود، به فرهنگ عمومی جامعه آسیب میرساند و ناخواسته زمینه نفوذ فرهنگ بیگانه را در جامعه اسلامی فراهم میکند و آرامآرام، ارزش های غربی جایگزین ارزش های اسلامی می شود.

5. پرسش های کارشناسی

5. پرسش های کارشناسی

1. تکلیف چیست و شرایط آن کدام است؟

2. فلسفه تکالیف الهی چیست؟

ص:144

3. تکلیف مداری به چه معناست؟

4. ویژگی های انسان تکلیف مدار را برشمارید؟

5. تفاوت تکلیف مداری با مسئولیت پذیری در چیست؟

6. آیا خداجویی و خدامحوری، فطری است؟

7. آیا تکلیف مداری یا تکلیف گریزی، در ذات انسان ها وجود دارد؟

8. میان تکلیف و اختیار چه پیوندی برقرار است؟

9. اباحی گری به چه معناست؟

10. پیوند تکلیف با آزادی چگونه است؟

11. تکثرگرایی به چه معناست و ابعاد آن چیست؟

12. آیا هیچ پیامبری اباحی گری را تأیید کرده است؟

13. دین سهله و سمحه به چه معناست؟

14. اندیشه تساهل و تسامح چگونه پدید آمد؟

15. میان باور به جبر و اباحی گری چه پیوندی وجود دارد؟

16. رسانه در توسعه تکلیف مداری چه نقشی دارد؟

17. آیا انسان، آزاد خلق شده و تکالیف، باری اضافی بر دوش اوست؟

18. رابطه تحمل و مدارای اسلامی با اندیشه تساهل و تسامح چیست؟

19. مبانی فکری تکلیف مداری و اباحیگری چیست؟

20. مبانی فکری تساهل و تسامح رایج در غرب چیست؟

21. آیا می توان آیه شریفه «لا اکراه فی الدّین» را مؤید اندیشه تساهل و تسامح دانست؟

22. اعتقاد به توحید و معاد در پیدایش و تقویت تفکر تکلیف مداری چه نقشی دارد؟

ص:145

23. تکلیف مداری در زندگی فردی و اجتماعی انسان چه آثاری دارد؟

24. چه عواملی بر درونی سازی تکلیف مداری اثرگذار است؟

25. نقش فرقه صوفیه در رشد اباحی گری چیست؟

26. آیا ایمان تنها و بدون عمل می تواند انسان را برهاند؟

27. علل تکلیف گریزی در جهان غرب چیست؟

28. حق، مقدّم است یا تکلیف؟

29. میان فریضه امر به معروف و نهی از منکر با اندیشه تکلیف مداری چه پیوندی وجود دارد؟

30. آیا فریضه امر به معروف و نهی از منکر با اندیشه تساهل و تسامح سازگار است؟

31. آیا گسترش تساهل و تسامح به آرامش روحی و فکری جامعه کمک می کند؟

6. پرسش های مردمی

6. پرسش های مردمی

1. نظر شما درباره امر به معروف و نهی از منکر چیست؟

2. معروف چیست و منکر کدام است؟

3. آیا مایلید تکلیفی نداشتید؟ چرا؟

4. تکلیف به چه معناست؟

5. آیا تکالیف خداوند برای انسان سودی دارد؟

6. آیا امر به معروف و نهی از منکر، مداخله در کار دیگران است؟

7. به چه کسی تکلیف مدار گفته می شود؟

8. آیا عمل به تکالیف الهی طاقت فرساست؟

9. آیا میشود انسان به طور مطلق آزاد باشد؟

ص:146

10. به نظر شما حد آزادی انسان در اجتماع چیست؟

11. میان تکلیف و حق چه پیوندی وجود دارد؟

12. آیا باید همیشه به دنبال حق بود و از تکلیف گریزان باشیم؟

13. آیا عمل به تکالیف الهی سبب محرومیت انسان از نعمتهای دنیا می شود؟

14. چرا خداوند برای انسان تکلیف گذاشته است؟

15. انسان های تکلیف مدار چه ویژگی دارند؟

16. اباحی گری به چه معناست؟

17. آیا ایمان بدون عمل به تنهایی برای نجات انسان کافی است؟

18. در مورد واژه تساهل و تسامح چه می دانید؟

19. آیا روحیه تکلیف مداری با روحیه تحمل و مدارا با دیگران سازگاری دارد؟

20. چگونه باید دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کرد؟

21. میان تعصب دینی با تکلیف مداری چه رابطه ای هست؟

22. آیا جهل به تکلیف، عذرساز است؟

23. در سال های اخیر صدا و سیما بیشتر مروّج چه تفکری بوده است؛ تکلیف مداری یا اباحی گری؟

24. آیا شما خود را بیشتر فردی تکلیف مدار می دانید یا متساهل؟

25. چه برنامه هایی در صدا و سیما بیشتر مروّج تفکر تکلیف مداری بوده است؟

ص:147

کتابنامه

الف) کتاب

 قرآن کریم.

1.احدی، حسن و شکوه بنی جمالی، روان شناسی رشد، تهران، شرکت پردیس، چاپ شانزدهم، 1385.

2.احسائی، ابن ابی جمهور، عَوالی اللئالی، قم، انتشارات سیدالشهدا (ع)، 1405 ه_ .ق.

3.اسحاقی، سید حسین، آزادی در اسلام و غرب، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1384.

4.افروز، غلام علی، روان شناسی کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ پنجم، 1374.

5.امین، احمد، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، بی تا.

6.امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ سوم، 1374.

7.باهنر، محمد جواد، معارف اسلامی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1361.

8.بحرانی، میثم بن علی بن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مطبعه مهر، چاپ اول، 1398 ه_ .ق.

9.برتلس، یوگنی ادواردویچ، تصوف و ادبیات صوفی، ترجمه: سیروس

ص:148

ایزدی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1376.

10.بهبهانی، آقامحمّد جعفر بن آقامحمّد علی بن وحید، فضایح الصوفیه، قم، انصاریان، 1413 ه_.ق.

11.بهجت، محمّدتقی، رساله توضیح المسائل.

12.بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1382.

13.بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ها، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ اول، 1381.

14.تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غررالحکم و درالکلم، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، چاپ اول، 1366.

15.جُرّ، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه: سید حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1363.

16.جعفریان، رسول، مرجئه؛ تاریخ و اندیشه، قم، نشر خرم، 1371.

17.جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، قم، اسراء، چاپ اوّل، 1380.

18.________________، حق و تکلیف در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، 1384.

19.________________، دین شناسی، قم، اسراء، چاپ اول، 1381.

20.________________، مبدا و معاد، انتشارات الزهرا، چاپ اول، 1363.

21.جوان، عبداللّه، نظم اجتماعی در اسلام، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول، 1383.

22.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت لاحیا التراث، چاپ اول، 1411 ه_ .ق.

ص:149

23.حلّی، احمد بن فهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ اول، 1407 ه_.ق.

24.حلَی، حسن بن یوسف، باب حادی عشر، شرح: فاضل مقداد، ترجمه: عبدالرحیم بخشایشی، قم، نوید اسلامی، چاپ چهارم، 1373.

25.خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه علمیه، چاپ دوم، 1381.

26.خسروشاهی، قدرت اللّه، فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، بوستان کتاب، 1380.

27.دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1372.

28.ربانی گلپایگانی، علی، ریشه ها و نشانه های سکولاریسم، تهران، کانون اندیشه جوان و مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1379، ش 38.

29._______________، معرفت دینی از منظر معرفت شناسی، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر و کانون اندیشه جوان، چاپ اول، 1378.

30.رجبی، محمود، انسان شناسی، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ چهارم، 1382.

31.رضی، سید ابوالحسن محمّد، نهج البلاغه، ترجمه و شرح: سید علی نقی فیض الاسلام، تهران، چاپ دوم، 1351.

32.زرین کوب، عبدالحسین، دنباله جست وجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1366.

33.سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تحقیق: علی ربانی گلپایگانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1421 ه_.ق.

ص:150

34.سروش، عبدالکریم، مدارا و مدیریت، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، 1376.

35.شیخ بهایی، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالاضواء، 1405 ه_.ق.

36.صادقی، هادی، پلورالیسم دین، حقیقت، کثرت، از مجموعه تازه های اندیشه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چاپ اول، ش 4، 1377.

37.صانع پور، مریم، نقدی بر مبانی معرفت شناسی اومانیستی، تهران، کانون اندیشه جوان و مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378.

38.صدر، سید محمدباقر، دروس فی علم اصول (3جلد)، تحقیق: عبدالجواد ابراهیمی و محسن غروی، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ اول، 1420 ه_ .ق.

39.ضیاءآبادی، سید محمد، حج؛ برنامه تکامل، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.

40.طباطبایی، سیّد محمّدحسین، آزادی از دیدگاه علّامه طباطبایی، ترجمه و تنظیم: علی رضا فراهانی منش، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1379.

41._______________، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

42._______________، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ سوم، 1367.

43._______________، نهایه الحکمه، ترجمه: مهدی تدیّن، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1373.

ص:151

44.طبرسی نوری، سید اسماعیل، کفایة الموحّدین، شیراز، علمیة اسلامیه، بی تا.

45.طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ه_ . ق.

46.طبرسی، شیخ ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، قم، منشورات آیه الله العظمی مرعشی نجفی، 1403 ه_ .ق.

47.طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، نشر مرتضوی، چاپ دوم، 1362.

48.طوسی، خواجه نصیرالدین محمد، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، شرح: جمال الدین حلّی، ترجمه: ابوالحسن شعرانی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1398 ه_.ق.

49.طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411 ه_ . ق.

50.عطوان، حسین، فرقه های اسلامی در سرزمین شام در عصر مولوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1371.

51.عمید زنجانی، عباس علی، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1346.

52.قلی زاده، امید، واژه شناسی اصطلاحات اصول فقه، تهران، بنیاد پژوهش های علمی _ فرهنگی نور الاصفیاء، چاپ اول، 1379.

53.کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه از بنتام تا راسل، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، چاپ دوم، 1376.

ص:152

54.کلینی رازی، محمّدیعقوب، اصول کافی، ترجمه: سیّد جواد مرتضوی، قم، علمیه اسلامیه، بی تا.

55.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ه_.ق.

56.محمّدی ری شهری، محمّد، میزان الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، دارالحدیث، چاپ اول، 1377.

57.مرعشی شوشتری، سیدمحمود، مسلک امامیه در اصول عقاید، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1373.

58.مشکور، محمّدجواد، فرهنگ فِرَق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372.

59.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوازدهم، 1374.

60._____________، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ سوم، 1380.

61.مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1372.

62._____________، حکمت ها و اندرزها، قم، صدرا، چاپ سوم، 1379.

63._____________، علل گرایش به مادی گری، قم، انتشارات صدرا، بی تا.

64. مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1367.

65.معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، نشر سرایش، چاپ اول، 1380.

66.مفید، محمد بن نعمان، شرح عقاید الصدوق (تصحیح الاعتقاد)، قم،

ص:153

مکتبه الداوری، چاپ دوم.

67.مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه(27 جلد)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و یکم، 1378.

68.المنجد، تهران، اسماعیلیان، چاپ بیست وسه، 1378.

69.موسوی بغدادی، علی بن الحسین، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران، نشر اسلامی، 1411 ه_ .ق.

70.موسوی خمینی، سید روح الله، منشور روحانیت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ دهم، 1385.

71.نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چاپ اول، 1408 ه_ .ق.

72.ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نی، چاپ دوم، 1380.

73.یثربی، یحیی، عرفان نظری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1374.

ب) نشریه

1.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهش های قرآنی، 1376، شماره 11 و 12.

2.نوایی، علی اکبر، «سماحت و سهولت یا تساهل و تسامح اسلامی»، اندیشه حوزه، مشهد، آستان قدس رضوی، 1379.

3._____________، «تولرانس؛ بنیادها و پی آمدها»، اندیشه حوزه، قم، 1379، شماره 23.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109